امان از زبون اطرافیان واقعا اذیتم از حرفا و نظرات
تا موقعی که شیرم کم بود همش میگفتن شیر نداری و ...
زمانی که شیر اومد بچه سینه درست نمیگیره باز میگن بلد نیستی بدی و اعتماد به نفسم از بین رفته و بغض دارم با اینکه خیلی هم جوابشونو میدم ولی از رو نمیرن که ...
الانم که با دستگاه شیر دوش میدوشم که بچم گرسنه نمونه بازم هزار و یک حرف می‌شنوم ...

و منی ک هربار جاریم منو میبینه باهزار زخم زبون دلمو آتیش میزنه و من جوابشو نمیدم
اینجور ادما از بیشعوریشونه ک این حرفارو میزنن

بیخیال انگار بعد زایمان کم آدم اذیت میشه که بار به حرفهای بقیه ام توجه کنی

ولشون کن اصلا گوش نده مال منم اول شیر نداشت بعدش ک اومد بچم نمیتونست بگیره با شیر دوش دوشیدم دادم بهش بهم میگفتن شیشه شیر دادی دیگه سینه تو نمیگیره ولی گرف همش چرت و پرت میگن با دخالت های بیجا

چقد منی🥲

ازشون دوری کن

متنفرم از اطرافیان بیشعور من از اول بارداری اینقدر محکم جوابشون و دادم البته با حفظ احترام ک دیگه جرات نمیکنن حرف بزنن بعد زایمان هم بخوان دخالت بیجا بکنن جوابشون و میدم الان اجازه دخالت بدی فردا هم تو تربیتش میخوان دخالت کنن و ...

خب چن روز اول شیر کنه چن نیاز بچه همونقدر هس مگه معده ش چقده روز اول اندازه آلبالو عه
بعد اونم بعضی بچه ها قلق دارن
کلا بعضیا ب دنیا اومدن ک اعصابتون خورد کنن