ادامه تاپیک قبل

سعی کردم مواظب باشم ولی خب خیلی خاله اش رعایت نمیکرد😭
حالا واکسن گرفتیم برای پسرم از دو روز قبلش دیدم بینیش یکم بنده چون تو شهر بودیم شیر خورد عذق کرد پیاده شدیم یکم ب سرش باد خورد.
عصر همسرم تو مرغداریش تزریقات واکسن داشت در حالی ک میدونست کارگرمون مریضه منو پسرم برد مرغداری تو یک خونه ۱۲ متری با۴ تا بچه مریض ک یک سره سرفه کردن و هی نفس ب نفس بچم شدن مامانشونم ک هی پسرمو بوسید هر چی ب شوهرم پیام دادم گفت نمیتونم مرغا رو ول کنم بیام خودت مواظب باش
چجوری میشد مواظب باشم
اصلا حالیشون نبود هر چی گفتم
دیشب پسرمو از همونجا بردم برا واکسن دکتر گفت گلوش ملتهبه ولکسن نزن خطرناکه
خودمون زدیم برای رادمهر افتاد بزای هغته بعد شوهرم ب دکتر اسرار کرد واکسن بزنه دکتر قبول نکرد
خیلی مریض نبود فقط فذا نمیخورد و ابریزش داش یهو دیشب تب کرد فهمیدم تو مرغداری ویروس گرفته
کل دیشب بالا سرش بودم دارو دادم و اون گریه کرد شوهرم تو حال راحت خوابیده بود
خیلی گریه کردم خیلی… از این سطح بیشعوری بی فکری
تمام گریه هاش غذا نخ‌وردناش دارو هاش نق نق هاش شب ببداری هاش از من و اون راحت بخابه
الانم ک مریضه نمیتونم شهر خودم برم
مامانم ذر حال شیمینی درمانیه و نباید با کسی ک مریضه تو یک فضا باضه قلبم میخا‌ بترکه از این کارای شوهر و خانواده شوهرم🥺😭😭 چیکار کنم؟

تصویر
۸ پاسخ

عزیزم این حرفاتو با تمام وجود درک میکنم چون منم همین مشکلو دارم. هر وقت از مادرشوهرم میپرسم کسی مریض نیس الکی میگه نه. بعد میرم میبینم یکی شدیددد مریضه. نیکانم دوباره مریض شده و چون الرژی داره هر سری برونشیت میشه بچه م و کارش به کورتون میرسه. دیروز به من میگه حساسی بچه تم مثل خودت حساس شده. گفتم پریروز از عمو فلانی گرفته. میگه نه تو سرماش دادی. دلم خون بخدا. بگمم نمیایم قهر میکنن شوهرمو پر میکنن.

مردا مریضن مریض

خواهر گلم من اوایل که بچم دنیااومد تاقبل 1ماهگی 3بارمریض بود شوهرم به زورفوش من باخودش می‌برد که درکون اقوامش بگیرم ولی رفتیم دکترخودش به شوهرم گفت بچه نبریم هنوزکوچیکه بدنش ضعیفه کاش اگرمیتونی بادکترهماهنگ خودش مفصل باهاش حرف بزنه ودرباره ضعیفی بچه عوارض داروهابهش بگه مطمئن باش قبول میکنه شوهرم هرکی هرچی بگه قبول میکنه من بعضی وقتاکه ازش درخواستی دارم از زبون بقیه مطرح میکنم روی چشمش قبول میکنه

ادم میمونه چی بگه بعضیا دیگه خیلی بیخیال وخونسردن... بایدبه شوهرت بفهمونی عواقب مریض شدن پشت سرهم چیه.‌‌ دفعه به دکتر رادمهربگو شوهرتو توجیه کنه

عزیزم‌منم همینم هفته قبل زنک زدم ب مادر شوهرم گفتم میخام بیام اونجا کسی سرما نخورده گفت خوردن خوب شدن دیگ رفتم تا حالشون خ‌بده.ن راه پس داشتم ن‌پیش.اجباری موندم.حالا بچم‌مریضه .😭😭😭

نمی‌دونم چی بگم .......
بیشتر باهاش صحبت کن موقعی که حالش خوبه توضیح بده که شرایط بچه مافرق می‌کنه شاید بیشتر به حرفت گوش کنع

تا وقتی ب خانواده شوهر نزدیکی وضع همینه برو با مادر شوهرت حرف بزن حالا ک شوهرت در قید نیست از شرایط براش بگو شاید کمی همکاری کنه یاهات

ناراحت نباش عزیزم دختر منم از دیروز ویروس گرفته ن بیرون رفته ن با کسی ک مریض بوده رفت وآمد داشته فقط توخونه گرفته سعی کن داروهاشو ب موقع بدی واسه غذانخوردنشم حرص نخور بچه میلش نمیکشه زورش نکن

سوال های مرتبط

مامان دیاکو مامان دیاکو ۱۶ ماهگی
سلام خانوما خوبین؟
امشب خیلی ناراحتم اومدم باهاتون درد و دل کنم😭
من وقتی میرم خونه خانواده شوهرم هی بچه رو ب خودم نمیچسبونم ک فک کنن نمیخام با بچم بازی کنن همش میزارم باهاشون وقت بگذرونه امشب داشت باهاشون بازی میکرد منم داشتم باشوهرم حرف میزدم متوجه نشدم ک دیگ بازی نمیکنن نشستن پسرم رفت رو‌مبل از رو مبل افتاد سرش خورد زمین و گردنش برگشت😭😭الهی بمیرم بچم کبود شد شوهرم پرید بچه رو بغل کرد اما من انگار شوکه شدم اصلا نمیتونستم حرف بزنم خانواده شوهرم هی گفتن اره ما هرچی گفتیم بچه میفته تو بلند نشدی هواست نبوده😔بخدا من بعد از زایمانم داغون شدم ب علاوه دردایی ک‌ دارم کم خونی خیلی شدید دارم در حدی ک پسرم شیرمو‌میخوره بی حال میشم انگار جونی برام نمیمونه بااین حال ی لحظه چشم از پسرم برنمیدارم اما همش میگن تو مواظب بچه نیستی چرا نمیتونی بچه نگداری اوردی اخه من دیگ چکار کنم بخدا خستم دیگ نمیدونم باید چکار کنم ک مادر خوبی باشم😭😢