من متاسفانه روتین خاصی ندارم
همینجوری هر چه میخواهد بشود ما که خندان میرویم فعلا زندگی میکنم😀
در کل
صبح ساعت ۶-۷ دلارام بیدار میشه و صبحونشو میدم
تا هنوز سرحاله خونه رو مرتب میکنم و ظرفا رو میشورم
اگه بازم وقت کنم ناهار میذارم
۹تا ۱۰ میخوابه و استراحتم
دیگه بعدش اگه شوهرم بیاد صبحونه میخوریم و ناهار کنسله وگرنه باید یه چیزی درست کنم تا بیاد بخوره و باز بره تا شب.
شبم ۷-۸ شام میخوریم و ۹ خوابیم
واسه شام درست کردن میسپرمش به باباش یا بعد از ظهر که خوابه درست میکنم
غذای دلارامم معمولا صبحونه یه روز درمیون اوتمیل و زرده تخم مرغ میدم، ناهارش سوپ و شامم فرنی... هر موقعم نرسم از غذای خودمون میدم دیگه چارهای نیست
واسه جارو باید شوهرم باشه
دستمال کشی و لباس شستنم همون صبح که دوباره میخوابه
من با مامانم اینا زندگی میگنم ینی طبقه بالاشون ولی پسرم اصلا پایین نمیمونه من نباشم پس میگم مامانم بیاد بالا😅
من شبا فقط شام درس میکنم اونم دو وعده ای ک فردا ظهرم داشته باشیم شوهرم چون فست فودی داره ظهرا ناهار. اونجاس دگ راحتم😅
من همسرم شرکتشون بهشون غذا میده یارانه ای
خودش ناهار میخوره برای شام و بعضی وقتا برای ناهار فردای منم میاره
ولی خودم دوسدارم اشپزی رو بعضی وقتا میپزم
با این حال الان خونه ترکیده
بخاطر دخترم همه جارو تشک پهن کردم چون بلند میشه بعد میفته
اتاقا هم فقط اتاق دخترم مرتبه دوتا اتاق دیگه همش لباس ریخته
شبا همسرم هست میتونم مرتب کنم ولی خودش میگه نمیخواد
دیگه میمونه اخر هفته دوتایی با هم مرتب میکنیم
درواقع روتینی وجود نداره، بستگی به پناه داره. تقریبا هیچ وقت هم از خواب سیر نمیشم. بنظرم مشکل ما این نیس که وقت نداریم مشکل ما اینه که انرژی انجام کارهارو نداریم
من صبح قبل دل آرا بیدار میشم صبحونشو آماده میکنم تا اون بیدار بشه ظرف های صبحونه میشورم تمیز کاری میکنم بعد ک بیدار میشه صبحونشو میدم اکه ناهار نداشته باشم آماده میکنم ناهار دل آرا میدم میخوابونم باز پامیشم کارای مونده انجام میده بعد خودم کنارش استراحت میکنم اکه برای شب خورشت بخوام میزارم وقتی بیدار بشه یکم بازی میکنم باهاش و ب سختی برنج و یا هر سامی میخوام درست میکنم چون میچسبه بهم بعد هم منتظر باباش تا بیاد اون بیاد شام میخورم گاهی بیرون ی دور میزنیم و باز تلاش برا خواب وقتی بخوابه تمیز کاری و اگه ظرف شام مونده باشه و آشپزخونه تمیز میکنم و باز دوباره منتظر صبح گاهی بین این کارا تمیز کاری اساسی هم میکنم گاهی هم دل آرا میدم ب عکس ی ساعتی نگه داره ک کارامو بکنم
ببین من کاراصلیمو شب میکنم
محمدحسن که میخوابه فیکس ۱ساعت وقت میذارم،خورشت یا مایه گوشتی غذای فردارو میذارم رو گاز،تا اون داره میپزه ظرفارو میشورم و خشک میکنم همون لحظه و میذارم تو کابینت،روی کابینت هارو مرتب میکنم و دستمال میکشم،دره اتاق محمدحسنو میبندم و یه جارو برقی میزنم،پذیرایی هم مرتب میکنم و روی میز هارو دستمال میکشم و یه جارو برقی تند و تیز میزنم،غذا که پخت میکشم تو ظرف میذارم خنک بشه و ماهیتابشو میشورم،گازو سریع با دستمال مرطوب و اسپری دستمال میکشم.
این از اشپزخوته و پذیرایی.
ده دقیقه اخرشم وقت میذارم و لباسایی که صبح پهن کردم از رو بند رخت میارم تو و جمع میکنم میذارم تو کشوها.
این روتینه هرشب تقریبا
ماهی یکروز هم سرویس خواب هامونو دستمال میکشم، و کمد رو مرتب میکنم هفته ایی یکروز سرویس بهداشتی و حموم رو میشورم.ماهی یکبار هم بیرون و داخل کابینت هارو تمیز میکنم و یخچالو سروسامون میدم.
بنظرم نکته مرتب و تمیز بودنه خونم همون یکساعت هرشبه.واقعا جلوم میندازه.صبحش قشنگ با محمدحسن تا ۱۱میخوابیم.
صبح ساعت ۶بی ارم همسرم و دخترم روانه میکنم که از خونه برن بیرون بعدشم هنوز نیکان خان خوابه تا مامانش میادکنارش زخوابه بیدار میشه و شده ساعت ۸بعد باهم یکم بازی میکنیم صبحانه میخوریم ویکم تلفن صحبت میکنم شده ساعت ۱۰پامیشم سراغ نهار درست کردن این وسطا از بس نیکان گریه میکنه و نمیزاره نهارمو آماده کنم هرچی وسیله بیخطر هست میزارم جلوش تابلکه دودیقه آروم بشه و کارمم تمام بشه بغلش کنم وقتی غذامو پختم با یه آشپزخانه ترکیده مواجهم کم کم شروع میکنم به جمع کردن چون دستم تو گچه زیاد نمیتونم کار کنم خلاصه همه کارارومیکنم تا ساعت ۵که شوهرم از سرکار بیاد و بیچاره وایسه تمیزکاری و ظرف شستن خداخیرش بده تاشب که غذای نونی و راحت درست میکنیم و میخورسم دوباره شوهرم هونه رو دسته گل میکنه وآماده روز بعد میشیم...
خلاصه که سخته مخصوصا دوتا بچه 😂😮💨
من سعی میکنم شب ک همسر هست کارامو بکنم مثلا ظرف و جارو و تی .گاهی هم خورشت رو از شب میزارم ولی بازم روز نمیدونم چرا انقد میپیچم بهم
عزیزم با بچه بنظرم برنامه ریزی اشتباهه چون واقعا آدم نمیدونه فردا ممکنه با چه چالشی رو به رو شه…! من که شامو میزارم و میخوریم بعدش ظرفامو میشورم اشپزخونه رو کلا جمع میکنم و تمیز میکنم غذای ناهارمونم همون شب اماده میکنم قبل خوابمون هر شب خونه رو جارو برقی میزنم چون دلا هرچی رو زمین پیدا کنه رو میخوره بعد از هربار پخت غذا هم گاز رو تمیز میکنم کارام که تموم شدساعت ۱۰ یا نهایت ۱۱ میخوابیم…. یه وقتایی اصلا در طول روز نمیرسم کاری کنم دلا خیلی بهونه گیره
ممنون مامان رز عزیزم با این تاپیکت ایده های زیادی یاد گرفتم
جونم برات بگه که
همیشه مرتب نیست و یه جارو مرتب میکنم یه جای دیگه میمونه
ولی سعی میکنم هرچیزی رو بعد استفاده بزارم سر جاش
برعکس بقیه مامانا شب اصلا نمیتونمکاری بکنم
چون اخلاق شوهرم جوریه که تا شاممیخوره میگه بخوابیمو خاموشیه
ما ۹ خوابیم دیگه
پس کاراممیمونه روز
صبح که بیدار میشم خونه رو جم و جور مختصری میکنم
مابینش هم همش درگیر پسرمم چون خیییلیی وابسته شده
ساعتای ۶ بعد از ظهر پسرمو میفرستمپایین شاممیزارم
ظرف هایی کع موقع پخت کثیف میشه همون موقع میشورم
جارو یک روز در میون ...گردگیری و تنیز کردن سراگیک ها دوروز درمیون
حیاط هفته ای یک بار...سرویس و حموم هفته ای یک بار
فکرشو بکن دوروز در هفته همنوبت منه برم کارای پدرشوهرمو بکنم😢
الان دوشبه زعفرون هممیارم تمیز میکنم😂
ولی خوب گاهی واقعا از دستم در میره و میشه بازار شام
فاطمه جان
پناه هم مثل رز همش دلش بغل میخواد از پیشش ک برم کنار میزنه زیر گریه
من شنبه ها لباس میشورم پذیرایی رو جارو میزنم و گردگیری با آشپزخونه و بخارشو میکشم سرامیک هارو
یکشنبه ها لباس هایی رو ک شستم تا میکنم اونایی ک نیاز ب اتو داره اتو میکنم اتاق هارو مرتب میکنم راه پله هارو جارو میزنم
دوشنبه ها یخچال فریزر رو مرتب میکنم حیاط رو میشورم
سه شنبه ها هم سرویس بهداشتی هارو میشورم با هود رو
چهارشنبه هم دوباره یک جارو و گرد گیری انجام میدم پذیرایی رو باز تا شنبه
من وقتی یه بچه داشتم خیلی حرص و جوش میخوردم سر اینکه همه چیز مرتب و تمیز و سرجایش خودش باشه ، یعنی حرصااا.الان که دو تا شدن و خودمم بزرگتر و عاقلتر به این نتیجه رسیدم حتما نباید همیشه همه جا مرتب باشه .اشکالی ندارد بعضی وقتا یه کوه لباس تا نکرده داشته باشم ، اشکال ندارد بعضی شبا به جای اینکه وقتی بچه ها خوابیدن بدو بدو بشورم و بساب یه چای وای خودم بریزم و یه خورده در آرامش و سکوت بشینم
پسر من در طول روز کلی دور خونه میچرخه و با خودش بازی میکنه و من همهی کارهام رو انجام میدم. وقتی هم میاد بهم میچسبه همه چیز رو ول میکنم و میرم باهاش بازی میکنم.
ولی وقته خوابه هیییچ کاری نمیتونم بکنم چون با کوچکترین صدایی بیدار میشه.
برای بچه صبحانه، ناهار و شام جدا درست میکنم. خودم صبحانه فقط یه چایی خرما میخورم. ناهار نمیخورم. شام که شوهرم میاد غذا میپزم فقط.
والا این روزا اینقدر بهونه گیر و وابسته به من شده (دندونش داره درمیاد)که وقتی دارم اشپزی میکنم،یا به پامچسبیده یا گریه میکنه که بغلش کنم
گاهی نمیرسم صبحونه بخورم گاهی یه لقمه تند تند میخورم
اینجور بت بگم که فقط میرسم ناهار بذارم و بهکارای خونه خیلی نمیرسم
دوباره باید شروع کنم مثل اوایل،از شب قبل ناهارمونو بذارم🥴
اما با همه ی این اوصاف،بخاطر وجودش به خودم میبالم و ناراحت نیستم🥰
من صبح با دردونه بیدار میشم .چون خوابش سبک هست اگه بیدار شم سریع بیدار میشه و بد قلق. پس تا وقتی خوابه منم میخوابم .که همون حدود ساعت نه هست . بلافاصله دست و رو شسته و میرم آشپزخونه همزمان هم صبحونه خودم و پسرجون رو آماده میکنم هم ناهار پسرجون .دیگه بسته به غذای خودمم داره اگه نیاز باشه همونجا بار میذارم وگرنه نزدیک ظهر.
با هم صبحونه میخوریم بعد تعویض پوشک و لباس بعدم کلا در اختیار دردونه،.
هفته ای یکبار بیشتر فرصت تمیزکاری خونه رو ندارم که اونم با کمک همسر جان میسر میشه .دیگه همت کنم وسط بازی باهاش ناهار رو بذارم . معمولا ظهر ها حوالی سه تا پنج میخوابه که البته بازم خونه در سکوت کامل و خودم هم باید آماده باشم که تکون خورد سینه بذارم دهنش وگرنه بیدار میشه و ناراحت ...
عصر هم میوه براش حاضر میکنم و دیگه باز بازی و اینها . چون همسرم عصر خونه هست اگر کاری داشته باشم اون موقع انجام میدم که مراقبش باشه .معمولا غذا دو وعده میذارم که شب وقت غذا پختن ندارم. البته الان که از سه شنبه شب افتادم زمین پاک تو اتل رفته ...منزل مامان جان جا خوش کردیم که مراقب بچه باشن.تا ببینم چی میشه توکل به خدا
عزیزم من همیشه شیش بیدار میشم تا هفت و ربع،نهار و شام میپزم،غذای بچه م رو آماده میکنم،یه بار فقط صبح براش میپزم تا شب همونو میدم دیگه هر چی بمونه میریزم میره،برای پسر بزرگم صبحانه درست میکنم و ساندویچ برای مدرسه ش،دیگه هفت و ربع پسر بزرگمو بیدار میکنم برای مدرسه،تا وقتی پسر کوچیکم بیدار بشه به بقیه کارا میرسم.شب هم وقتی پسرام خابیدن خونه رو مرتب میکنم بعد میخوابم.
من صبح ک دخترم بیدار میشه شیر میخوره میخوابه بعد ک پا میشه صبحانه میدم بازی میکنه بعد میخوابونمش دوباره شیر... بعضی وقتا ناهارو صبحانه یکی میشه...روند شیرو بازی و خواب همینجوری ادامه داره تا غروب بهش میان وعده میدم باز دوباره شیرو....دیگه هفت هشت ب بعد نمیخوابونمش ک شب بهتر بخوابه ساعت ۹ هم شام میدم بعدشم شیر ک دیگه میخوابه تا صبح.
کارامو وقتی خوابه انجام میدم چون بیدار باشه همش میگه بغلم کن
ب خاطر دندوناش بهونه گیر شده...
بل طبع روروال نیس دیگه ..ولی میگذره😅
حیف که ویس نداره والا میگفتم برات😄
این فسقلیا برنامه ریزی سرشون نمیشه ناچار طبق احوالات اونا جلو میریم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.