۱۴ پاسخ

عزیزم حق داری منم یه پیش دبستانی دارم و یه ۱/۵ساله. آدمیم کم میاریم عصبی میشیم . منم همه این حس‌ها رو تجربه کردم و خسته میشم. اما از من به عنوان دوست و خواهر قبول کن که به خودت و بچه ها سخت نگیر. خونه بچه دار به هم ریخته ست یه روانشناس میگفت اگر خونه بچه داری مرتب باشه اون بچه ها روانی هستن پس اونقدر بکن نکن نگو بذار تو خونه خودشون راحت باشن. به خودت هم سخت نگیر قرار نیست همه چیز عالی باشه همین که گرسنه نمونید و به بچه برسی کافیه. این روزا میگذره و تو میمونی و یه دنیا خاطرات. بچه ها خیلی زودتر از اونی که فکرشو بکنی بچگی شون تموم میشه. بخدا من سر دخترم خیلی حساس بودم و هم به اون و هم به خودم سخت میگرفتم الان که میره پیش دبستانی گاهی گریه م میگیره که چرا براش بیشتر وقت نذاشتم و چرا سخت گرفتم چون دیگه مثل سابق بغل نمیخواد دیگه مثل قبل نیاز نداره که من فقط باهاش بازی کنم دیگه مثل قبل پیشم نمی‌نمیخوابه. دیگه مثل قبل قاشق غذا دهنش نمی‌ذارم اما بخدا دلم یه ذره شده که باهم تنها باشیم با هم دوتایی بریم پارک . الان میگم چرا وقتی همش بهم آویزون بود سخت گرفتم و بجای اینکه محکم بغلش کنم همش میخواستم مستقل باشه و خودش راه بره. یا چرا وقتی با قصه من خوابش می‌برد وقتی خسته بودم اونقدر غر زدم.

وسایل اضافه بچه ها رو جمع کن بذار بالای کمد یا تو انباری دختر منم یه عالم اسباب بازی داشت که همش تو خونه ولو بود منم همه رو جمع کردم هراز گاهی یکی رو میارم بازی میکنن کلی هم براش تازگی داره. غذاهای راحت بذار. چیزهایی که میتونی آماده تهیه کن مثل سبزی خرد شده هر وقت غذا میپزی یه ظرف هم بذار فریزر.من که الان دو ساله وقت نمی‌کنم لباس اتو کنم همش میدیم بیرون اتو میزنن. هر وقت بچه ها خوابن یا کوچیکه خوابه برای بزرگه کارتون بذار خودتم بخواب. دکتر برو ببین ویتامین دی و آهن و ویتامین ب کم نداری به دکتر بگو عصبی و خسته م منم رفتم جدیدا برام آمپول نوروبیون نوشت و ویتامین دی.خیلی بهتر شدم.

یا چرا وقتی خسته بود و نق میزد بجای داد زدن نرفتم باهاش بازی کنم و یا وقتی خوابش میومد و جیغ میزد گاهی نمیفهمیدم چرا ناراحته . همه اینا میگذره عزیز دلم بعد تازه می‌فهمیم اونقدرا که سخت گرفتیم مهم نبود. گاهی شوهرامون همکاری نمیکنن اما قرار نیست تلافی ش سر بچه بی دفاعمون در بیاد.

میغهممت کامل منتها جونشون سلامت دیگه ...اینا که نخواستن باشن..ما خواستیم و بدنیا اووردیم

اول اینکه حتما مولتی ویتامین و آهن بخور
بعد هم بعد از یکسالگی بهتر میشه اوضاع
منم هر روز میشستم ب حال خودم گریه میگردم آنقدر سر دخترم داد میزدم گلوم درد می‌گرفت بعد فهمیدم کم خونم قرص آهن خارجی خوردم خیلی اعصابم بهتر شد
در کل خیلی خودت رو در گیر کار خونه نکن سعی کن کارهات رو کم کنی غذای ساده بذار یا زیاد بپز چند وعده بخورین
مثلا میتونی خورشت زیاد بذاری ب اندازه هر وعده بذاری فریزر و غذا نداشتی در بیاری
خیلی ب خودت سخت نگیر و از خودت زیاد توقع نداشته باش

منم حالم از خودم و زندگیم به هم میخوره

از دمنوش بهارنارنج و بادرنجبویه کمک بگیر جهت آرامش
مدیتیشن و مناجات عمیق حتی کوتاه بشدت تاثیرگذاره

من چی بگم به شدت عصبی شدم‌وخیلی بدم میاد ازاین که اینطورشدم‌من اینطورنبودم دیروز به پسروسطیم‌میگم بمیرم راحت شم‌ بچه که نمیفهمه میگه مامان‌کوچیکه بیاد به داداشش اشاره میکرد اونومیگفت مامان‌.بعدم‌خندید نمیفهمن تابزرگ نشن ماهم کم‌میاریم هردو مون‌حق داریم‌هم‌بچه هاهم ما

آره والا منم خیلی کلافم ولی خب چیکار کنیم یا نباید می‌آوردیم حالا ک آوردیم باید ازشون نگه داری کنیم تا از آب و گل در بیان

اون روزا ک من گفتم برو دکتر اهمیت ندادی منم مثل تو بودم دارو مصرف میکنم نصب ب قبل بهتر شدم

خواهر من کنار بچه داری و کار خونه فرش شش متری هم می بافم از شما سخترم هست دریق از یک تشکر

عزیزم ماهمه تو همین وضعیت هستیم با وجود اینکه از بچه ها خسته ایم ولی مجبوریم ادامه بدیم
تحمل کن دختران بزرگ میشن خودشون بیشتر کاراشونو میکنن بچن دیگه ما اونا و بدنیا اوردیم بجز ما هیچ پناه دیگه ای ندارن قوی باش منم خیلی عصبی میشم ولی هی میگم بابا بچن دیگه صبور باش این روزام

سلام عزیزم
الهی
همسرت کمکت نمیکنه ؟

سلام چندتا بچه داری عزیزم

سوال های مرتبط