۲۳ پاسخ

مادرشوهرو پدرشوهر من گوسفندی بیش نیستن😏جاریم چون واسه خودشیرینی داره براشون مایه میذاره تا نشون بده آدم خوبست...کم مونده پاشو لیس بزنن مادرشوهرم اینا🤣

فقط تو انتخاب اسم دخالت کردن نه کمکی نه چیزی لفظا جلو شوهرم میگن اخیییی با این حالت غذا پختی مثلا خیلی دلسوزن؟خو من نپزم کی بپزه🤣وقتی خودمون باشیم خشکن وقتی شوهرم باشه قربون صدقم برن و ابراز نگرانی بابت خورد و خوراکم و حالم بکنن🤣 کلا میخوان شوهرم متوجه باشه خیلی منو دوست دارن💘🤣

با اینکه میبینه با وجود سرکلاژ و استراحت مطلق داره دهنم سرویس میشه ، هی از بچه دوم اوردن میگه ،خیلی رفته تو مخم

اصلا زنگ نمیزنن

خانواده شوهرم از وقتی فهمیدن من باردارم غیب شدن🤣🤣🤣
مادر شوهرم هرروز و هرشب خونه ما بود الان دیگه حتی میترسه بیاد بخوره و بره😂😂
جای همشونو شوهرم خودش پر کرده نمیذاره آب تو دلم تکون بخوره😍 خانواده ش برن ک همون غیب بشن😂

بله واقعا درک کردن حسابی
البته من پدرشوهرومادرشوهرم فوت شدن
ولی خواهرای همسرم همیشه تماس میگیرن وجویای احوالمون هستن
چون میدونن تاحدودی استراحتم زیادخونمون نمیان و اینکه اگرم بیان و یه ساعتی بمونن کل کارا رو خودشون انجام میدن

خخخخخخ مث تاپیک من ...وای دل بقیه ازمن بیشتر پربود خواهری🤣🤣🤣🤣

هنوز نگفتم بهشون 😁😁😁😁 هرچی هم بگن مهم نیست

خداروشکر مادرشوهرم خیلی هوامو داره میرم اونجا نمیزاره خیلی پاشم هی زنگ میزنه میگ کارسنگین نکن چیزای‌شور نخور نصیحت میکنه هی میگ استرس هیچیو نداشته باش ت فقط مراقب بچه باش جوش هیچی نزن کلا هوامو خیلی داره خدایی

مهمون زیاد داشته باشیم همسرم به خواهرش زنگ میزنه بیا کمک خانونمم .بیشتر خودش هوا مو داره

هیچی بوی غذاشون پیرم کرد 🫠
بجای کمک کردن بهم ازم کارکشیدن
هرجارسیدن گفتن ماهم زاییدم خب
هروقت دیدن همسرم ازم تعریف میکنه میگن سلیقه زنت بعد بچه معلوم میشه
استراحت ظهر بعدازاداره رو برام حرام کردن
هرشب شب نشینی تشریف اوردن تا ساعت ۱۲
و اخرین لطفیم ک درحق خودمو خونوادم کردن دوبسته نمک ریختن داخل شیره انگور بعنوان هدیه ب مادرم فرستادن و منو باخاک یکی کردن 😔کاش خدا از انسانیت و خانم بودن و باوقاربودن مادرم به اینامیداد

من از اینکه از الان دارن میگن فکر بچه دومم باشید آتیش میگیرم😐

از اول ازدواج تا الان میگفتن بچه دار شین بچه دار شین و من شیش سال طولش دادم حالا اوندفعه شوهرم بهشون گفت بارداریو خیلی ری اکشنی نشون ندادن نسبت ب حجم گفتنشون 🤔 یکمم از ما دورن یعنی چهل دیقه حضور فیزیکی هم ندارن گه گداری زنگ میزنه مادر شوهره یه حالی میپرسه همین

والا من ازشون دورم ولی وقتی میرم شهرستان مادرشوهرم بنده خدا نمیزاره حتی بلند شم دست به سیاه و سفید بزنم با اینکه دخترش جونشو دوماه از دست داده وقتی برای مراسمش رفتیم همه ی خانواده ی شوهرم حواسشون به من بود مادرشوهرم و بردار شوهرم و شوهرم هی میومدن میگفتن تو فقط حواست به خودت باشه زیادم گریه نکن اخه دختر داییمم بود بعد الانم هی مادر شوهرم زنگ میزنه قربون صدقم میره میگه کار های سخت نکنی اذیت شی یه وقت لیز نخوری هی حواست به خودت باشه خدا ازشون راضی باشه

من غذامو میپزه
خیلی هم بهم رسیدگی میکنه کلا نمیزاره کاری کنم میگه فقط استراحت کن
چون من شدیدا ویار و تهوع دارم و بی حالم

پدر منو درآوردن از حرص دادن تا همین چند وقت پیش تا اینکه شوهرم را بردن بستری کردن الان بدنیستن ولی قبلش هرچی من میگفتم نمی‌خواستند قبول کنند که چرا وقتی پسرشون مشکل داشته آوردنش خواستگاری من خلاصه 8ماه تمام حرفی دیگه نبودبه من نزنند اینقدر شوهرم اذیتم کرد منم همه چی را سپردم به خدا خدا خودش قضاوت کنه فقط شوهرم خوب بشه بیاد بالاسرمنوبچه وزندکیش

خانواده شوهر من ک خیلی با درک هستن😊
جمعا فقط سه بار اومدن خونم. ک هربار بین ۲۰تا ۲۵ روز موندن خونم🙂 حتما سواله چند تفر بودن؟ ۱۴نفر😌 انقد با درک هستن که نمیخواستن من تنها باشم. منم داعم خدمت کردم ۳ماه بارداریمو😒

من که تو این چند وقت بارداریم یه زنگ ندیدم بزنن بهم حالمو بپرسین با اینکه میدونستن شرایطم چطوری تو بارداری

مادرشوهر من ماه پنجم توی جشن تعیین جنسیت دعوا درست کرد خداروشکر از اون موقع قهره😂😂

نه خدایی هوامو داشتن چون مادرشوهرم خودش با استراحت مطلق و اسیری بعد ده سال شوهرم و باردار شده بود و تک پسره
هوامو دارن. چالش هم که زیادی حواسشون هست یعنی من یه لیوان بلند میکنم صداشون در میاد ک سنگین و خطرناکه
همین کلافه میشم 😑😂

به نام خدا هیچی🤣

بد نکردی خوبیم نکردن زیاد..ولی این ک میان خپنم‌خودشون دستبکار اشپزی میشن خیلی خوبع🥲😂😂

کمو بیش مثلا کلا غذاهامو مادرشوهرم میفرسته هرروز. بچه بزرگترم نگه می‌دارند.

سوال های مرتبط