شوهرم به زور تخت کنار مادر پسرمو جمع کرد ک دیگ روش نخوابونم البته نمیگم ناحق میگه واقعا بهش کوچیک شده ولی من خیلی اذیت میشم اینجوری اونجوری کنارم بود تو خواب نق میزد پستونکشو‌میدادم دستشو میگرفتم اینجوری باید پاشم برم یه اتاق دیگ تو خواب عمیق پوف

من از دلم نمیومد دخترم جدا کنم منو دخترم تو حال میخوابیم شوهرم جدا کردم میره تو اتاق خواب 😄

وای من اصلانمیتونم تحمل کنم بچه روببرم بذارم یه اتاق دیگه خوف میکنه اصلااهم قبول ندارم ک میگن ازلحاظ روانشناسی فلان و بهمانه بچه ای ک ب شدت اضطراب جدایی داره برای مستقل بودنش ببرمش توی اتاق دیگه ..ب وقتش خودش مستقل میشه نه توی این سن

خب چرا یه اتاق دیکه تختش رو بیار کنار خودتون یا کلا مثل ما که از ۴ ماهگی مجبور شدیم همگی مهاجرت کردیم پذیرایی رو زمین میخوابیم خیلی وول میخوره تو تخت نمیشه بخوابه

من دلم نمیاد

رو زمین پایین تختت یه جا پهن کن قشنگ تشک کلفت اونجا بخوابونش

من تخت کنارمادرشو فروختم بعد دادم ی تخت ساده فاصله بین تخت خودم ودیوار براش ساختن هنوز کنار خودم ویخابه نمیتونم جداش کنم هی بیدارشم برم اتاق دیگه سر بهش بزنم خیلی سخته واقعا

منم دخترم گهوارش براش کوچیک شده بود
واقعا هم نمیتونسم بزارم اتاق خودش چون اتاقش دورت تر از اتاق خودمونه
و تخت خودش یه قسمت بالاییش تخت کنار مادر میشد اوردیم کنار تخت خودمون خیالم راحت باشه

والا من جرات ندارم جدا کنم

منم ۳ماهی میشه اتاق بچمون جدا کردم عادت میکنی