۱۰ پاسخ

عزیزم نمیشه یه طرفه به قاضی رفت شاید شوهرش دوس نداره باکسی در ارتباط باشه

عزیزم درک کن شاید همسرش مخالفه

شاید شوهرش اجازه نمیده بهونه میاره ناراحت نشی نمیشه قضاوت کرد خواهر ولی دیگه خودتم خودتو یکم بگیر

من همسرم اصلا دوست نداره رفیق داشته باشم
فقط خانوادم

دقیقا همین اتفاق واس منم افتاده 😏😏😏
به درک🙁🙁☺️☺️

دقیقا
منم از وقتی چشمش ب شوهر افتاد ماهی یکی دوبارم بهم پیام نداد
۶ ماهه بودم انقدر ازم خبر نداشت هنوز نمیدونست حاملم

منم همچین دوستایی دارم واقعا بهت حق میدم درسته خیلی از مردا دوست دارن بعد ازدواج زنش فقط برای خودش و فامیلش باشه و محدودش کنه ولی میتونه زنگ بزنه یا اینکه خودشو نگیره و قر و ادا در نیاره 🫤

عزیزم زندگی پر از مشکلاته بیرون رفتن دل خوش و جیب پر پول میخواد مشابهه همین اتفاق برامن افتاد اولش فک کردم نمیش گفتم اماده نشو شرایطم اوکی شد گفتم اماده شو رفیقم گف دیر گفتی نیم ساعت دیگ نیم ساعت دیگم قبول کردم اومدم خونه سرکوچمون ماشین خاموش شد روشن نشد شوهرم گفتم بیاد چک کنه اومذ چک کرذ گف سیم رد داده بود دیگ رفتم ت خونه تانشستم یکی از بنگاه زنگ زد شوهرم رف منم موندم با قول الکی ب رفیقم گفتم نمیتونم بیام ناراحت شد الانم دلم میخواد باش برم بیرون ولی یا خودم حوصلع بیرون ندارم یا بچها مریضن یا مهمون میاد یا ی کاری پیش میادک نمیش

همسر منم با هر ترفندی بود اجبارم کرد دور دوستای دوران دبیرستانم رو خط بکشم
شاید دوست شما هم مشکل من رو داره
حتی اجازه نداشتم بهشون زنگ بزنم
اما الان چیزی بهم نمیگه فقط نمیزاره باهاشون بیرون برم یه درجه بهتر شده

شوهر ندیده ان عزیزم

سوال های مرتبط

مامان گندم🌾 مامان گندم🌾 ۱۷ ماهگی
ادامه تاپیک قبل

یک ماه گذشت و گندم شد ۳۲ روزه شوهرم اومد دنبالم ک بریم بندر خونمون بابام گفت بیارینش کرمان پیش فلان دکتر میگن خوبه
ما ک میدونستم فایده ای نداره برا اینکه بابام ناراحت نشه رفتیم
دکتره اسمش خاطرم نیس ولی بابام خوب یادشه همیشه میگه من دست گندمو میگیرم میرم پیشش میگم این همون بچه ای بود ک میگفتی بچه آدم نمیشه!! تو دکتری حالا!!

رفتیم پیشش و گفت اگ دکتر فلاح گفته تشنجه پس تشنجه من علمش رو ندارم اما آزمایشش نشون میده تیروعید داره فورا ببرین فلان بیمارستان و دوباره آزمایش بگیرین 😭
رفتیم و آزمایش گرفتیم دوباره بچم سوراخ سوراخ شد و نتیجه فردا آماده میشد شوهرم مرخصیش تموم شد و برگشتیم بابام قرار شد فردا بره جواب رو بگیره و نشون دکتر بده
فردا شد و جواب رو نشون دکتر داد و گفت اره تیروعید داره حتما سریع دارو رو شروع کن فردا شروع نکنی و همین امروز شروع کن بابام گفت دکتر خوب مبشه؟ دکتر گفت ن! من ب تو ک پدربزرگشی میگم این بچه بچه نمیشه!
فقط فکر کردن ب حال بابام ک این حرف و شنید داره دیونه ام میکنه 😔
بابام زنگ زد ب شوهرم گفت میگ تیروعید داره همین حالا هم دارو بدین بهش ب صب نکشه ک دیره
ما داشتیم روانی میشدیم همه امیدمونو از دست داده بودیم
شوهرم گفت مژده برم اینجا ب ی دکتر دیگ نشون بدم اگ گفت تیروعیده ک دارو بدیم گفتم باشه

بارداری و زایمان