۳ پاسخ

من از ۱۲روزگیه بچم دیگ تنهاشدم چون ازخانوادم دورم..یه سه چهارباری مجبورشدم ب مادرشوهرم وخالم بگم بیان بچروبشورن دیدم این وضع همینجوری داره ادامه دارمیشه یه روزدلوزدم ب دریاگفتم خودم میبرمش..همه ی وسایلشواماده کردم حماموگرم کردم خودمم لباسامودراوردم سوهرم بچرواوردتوحموم منمونشستم گذاشتمش بین پاهام به کمک شوهرم شستیمش موهاموخیس نکردم بعدشم بچرودادم ب شوهرم بردتواتاق منم سریع حوله پوشیدم رفتم لباسشوپوشوندم..پسرم ۲۳روزه بودکه خودم بردمش حموم

من از ۲۵ روزگی خودم شستمش قبل رفتن همه وسایلشو امادع میکنم خونرو کامل گرم میکنم حمومم از پنج دیقه قبلش آب و باز میکنم ک حموم‌گرم شه بعد حولشو میبرم با خودم داخل ک همونجا براش بپوشم لباسای خودمم کامل درمیارم وانش ک پر شد یواش یواش با دستم رو بدنش آب میریزم عادت ک کرد و ترسش ریخت دمرش میکنم رو دستم آروم آروم همه جای بدنشو خیس میکنم بعد شامپو بدن میزنم و ابکشی برای سرشم چند قطره شامپو سر بعد آروم با لگن کوچولوش آب میریزم از پشت رو سرش بعد دستمم رو صورتش میکشم ک چشماش اذیت نشه از آب یکی دوبارم دوباره بدنشو همونجوری آب میکشم یکم باهاش توی وانش شناش میدم ک خوب خسته بشه بعد میارمش بیرون جلوی بخاری میذارمش سریع لباسامو میپوشم و لوسیون و لباس و اینو

منم میخام بدونم 🫠تجربه ندارم

سوال های مرتبط

مامان لیمو مامان لیمو ۳ ماهگی