۹ پاسخ

عزیزم قد و وزنش چطور بود حدسم درست بود؟

بسلامتی عزیزم الله ساخلاسین بالان

پس چرا من بدو تولد بردم نگفت دیگه بیار

درخواست میدی پرم

من ۳ بار بردم بازم لازمه

مگه ب۹ ماهگی باید شنوایی سنجی برد؟

چرا شنوایی سنجی ؟

مگه نه ماهگی غربالگری‌شنوایی داره

خوب کردی گاهی باید ناز کرد براشون

سوال های مرتبط

مامان آدرین♡ مامان آدرین♡ ۱۲ ماهگی
آدرین انقدر این روزا اذیت میکنه گریه میکنه نمیخوابه شیر نمیخوره عصبی شدم
دیشب سرش دادم بعدش بغلش کردم کلی گریه کردم به خودم فوش دادم 😔
وقتی دعواش کردم یاد روزی افتادم که وقتی بدنیا اومده بود چون بالا میاورد،تو بخش نوزادان بود توی تخت با ۳بچه یجا بود من رفتم ببینمش دیدم بچم خوابیده، بچه ای کنارش بود گریه میکرد با دستش میزد تو صورت آدرین منم گریه ام گرفت با پرستار میگفتم این بچه با دستش میزنه تو صورت پسرم😭 اونا میخندیدن میگفتن نترس دردش نمیاد گفتم ن دردش میاد بچم گناه داره 😔یکیشون گفت خب بغلش کن من گریه کردم گفتم میترسم از دستم بیفته اخه خیلی ضعیف بود همش ۲کیلو بود خودمم چون سزارین بودم خم بودم جون نداشتم ،همش حسرت میخورم کاش اون لحظه نمیترسیدم میتونستم بغلش کنم فقط تونستم یکم از اون بچه فاصله بدمش 😭 اونموقع بخاطر اینکه اون بچه میزد تو صورتش کلی غصه خوردم و گریه کردم حالا الان دعواش میکنم😭
نمیدونم چشه فقط از خدا میخوام زودتر خوب بشه و منم صبور تر بشم😔بمیرم برات قشنگم😭
مامان علیســـان مامان علیســـان ۱۲ ماهگی
دیشب بدترین شب بود
با پسرم بازی کردم یه بادکنک بزرگ داره که داخلش یه توپ داره
بعد اینو خیلی وقت بود نذاشته بودم دم دستش
دیشب داشتم اسباب بازی هاشو مرتب میکردم که یهو اینو دیدم و دادم دستش
اینو هل داد و خودشم چهار دست پا افتاد دنبال این بادکنک
باور میکنین یه ثانیه هم نشد من تازه امدم رو مبل بشینم که یهو دیدم علیسان نیس
با اون بادکنک رفته بود اتاق ما
اتاق خودمونم تاریک
بغل در اتاق هم اتو و میزش بود
رفته بود اتاق تاریک بود درم نیمه بسته
خودشم مونده بود پشت در
داشت گریه میکرد کم کم
بعد تا منو از لای در دید خندید😬
منم دارم گریه میکنم اون لحظه
شوهرمم رفته بود اتاق علیسان خوابیده بود چون آقا از سر کول باباش بالا میره شبا
من به همسرم گفتم تو برو اتاق علیسان بخواب...
خلاصه شوهرمم اینقد خوابش عمیق بود که متوجه نشد
بعد به علیسان گفتم مامان برو اونطرف تا در باز کنم نمیدونم متوجه شد یا نه
چند دقیقه بعد دیدم یکم کشید کنار تا تونستم در باز کنم کامل
آوردمش بیرون در اتاق هم کلا بستم
چقد بد گذشت اون لحظه بهم...
از دست این وروجک ها چکار کنیم😆
مامان نفس مامان نفس ۱۵ ماهگی
سلام دوستان گل😍


عزیزان خیلی مراقب بچه هاتون باشید هرجایی نبرید مهمون سعی کنید کمتر یا حداقل جای مطمئن ببرید متاسفانه یه ویروسی اومد که بچه ها رو درگیر میکنه

من پنجشنبه جایی رفتم اونم برای عیادت مریض ولی خب خیلی شلوغ بود همه با بچه هاشون بودن بعداز اون فرداش دخترم بی حال شد تب وتب وتب من گفتم از دندون ولی تب تا ۴۰درجه رفت جوری که بچه ام رو دستم بی حال وبی جون بود استامینوفن داده بودم پاشویه کرده بودم لباسش فقط یه تاب و مای بی بی بود ولی تب قابل کنترل نبود فوری شیاف گذاشتم زنگ زدم بیمارستان بعد که راهنماییم کردن آروم شدم دکتر بردم گفت ویروسه الان چند شبانه روز من نخوابیدم فقط برای کنترل تب لطفا خیلی مراقب باشید. خونه ای که بچه دارن اونجا بچه هاتون رونبرید(اینو دکترش بهم گفته بود ولی من فکر نمیکردم اونجایی که میرم اونقدر شلوغ باشه واونقدر بچه اونجا جمع شده باشه)

دوستان برای همه ی نی نیا دعا کنید
خدا خودش حافظ تک تک بچه ها باشه از خدا میخوام هیچکس این روزهایی که من گذروندم رو نگذرونه