۱۳ پاسخ

چرا نم یرینی به هیکلش بگو یا کمک میکنی یا میزارم پیش خودت میرم از این خونه بچه بقال سرکوچه که نیس از سر ک ر تو افتاده توهم کمک کن وگرنه پاتو تو این خونه نزار
هیچی بهش نمیگی چرا من اگه کمک نکنه
جیغ ودادم بلند میشه میزنم به سیم اخر 🤨

خیلی سخته بخدا خدا بهت صبر بده

خدا قوت
منم دارم رد میدم حالا شوهر باشه کمک میکنه از این لحاظ خوبه
دخترمنم دی ماه۱۴۰۱
پسرم مهر ماهی
دخترت حسادت نمیکنه ب پسرت؟

عزیزم الان داشتم تاپیکتونو میخوندم
شماهم بعد زایمان انزیم کبدتون رفته بود بالا منم مثل شما شدم
چیکار کردین اومد پایین

آخی عزیزم نه بابا مردا اکثرشون اهمیت نمیدن

میفهمم چی میگی منم دچارشم..خیلی سخته واقعا

خب چرا نمیبره دکتر عجبا😡

دقیقا همینارو داخل تاپیکم گفتم بخون منم امروز داغونم

تازه اولته دوسال دیگه ببین اصلا باهم نمیسازن😁😁😁😁

عزیزم خدا بهت تن سالم وانرژی بده فرشته هاتو واست نگه داره .واقعا خیلی سخته

به خودت ایمان داشته باش که میتونی. از صبح که بلند میشی استینها رو بالا بزن یه خداقوت به خودت بگو بگو من میتونم الهی به امید تو. بخدا تاشب حالت خوبه. فقط به خودت کمک کن. شوهرا رو که باید بزاری لای جرز دیوار 🤦🏻‍♀️
تومییتوانی ببم😍

میگذره
دو سال دیگه فیض میکنی ازشون خخخ

😥😥😥نترسون منوخو

سوال های مرتبط

مامان آرسام و آویسا مامان آرسام و آویسا ۱۱ ماهگی
حاملگی آویسا❤️(پارت ۱۲)
بهرحال سه بار دکتررفتم یکی گفت شیر بده یکی گفت نده .
شیر ندادم و میدوشیدم و شیرم خیلی خیلی خیلی کم شد بعدش ک شیر دادم هم نمیگرفت هم کم بود بالاخره با زور و زحمت گرفت ولی گشنه میموند شیر خشکم کمکی دادم . تقریبا سه ماه شیر خودمو خورد و دیگ سینمو نگرفت و دخترم شیر خشکی شد ...
سخت گذشت خیلی سخت .
میترسیدم همیشه ازاین زایمان از قبلشم ب شوهرم میگفتم من سزارین میشم و دخترمم شیر خشکی ...
میدونین دخترا الهی خدا ادمای خوبی رو سرراهتون قرار بده .
فقط اون دکتر بود ک جون منونجات داد ..‌اون پرستار خانم زهرا شکری بود ک برام مادری کرد خیلی خیلی خیلی بیشتر از وظیفش کمکم کرد ...
تااخر عمرم مدیونشونم ممنونشونم ...
بااینکه با خیلی جزئیات نوشتم ولی بازم از درد و عذابی ک کشیدم خیلی چیزا یادم نمیاد ... مامانم الان حرفش میشه میگه دیگه بچه نیاریاااا انگار ن انگار همونی بود ک میگفت بیار بیار . الان میگه دیگ حق نداری بیاری 😂...
خواستم این خاطره ها یجایی ثبت بشه ... ممنونم از دوستام ک تحمل کردن و صبوری کردن . ببخشید اگه گهوارتون امروز بخاطر من شلوغ شد ..
❤️😘بوس ب تکتکون دوستون دارم
مامان رهــــــــــام مامان رهــــــــــام ۱۱ ماهگی
دیشب مادرشوهرم ی تیکه نون بربری داد دست پسرم( منم گاهی بهش نون میدم ولی تا وقتی دستشه کنارش هستم ک اذیت نشه) رهام هم ی تیکه رو قورت داد تو گلوش مونده بود هی عوق میزد نه میرفت پایین نه بالا میومد نون رو از دستش گرفتم مادرشوهرم برگشت گفت ب بچه هیچی نمیدی جون نگرفته
پسر من این سن تپل تر بود فلانی بچش کوچیک تره تپله و فلانه ووووو😒

بعد چن دیقه اون تیکه رو با ی عالمه شیر بالا اورد
والا رهام ۸ ماهشه ۹ کیلوعه کمه این؟؟؟!!!!! 😒
والا من هربار ک بغلش میکنم تمام بدنم درد میگیره😬
خوبی هاشو نمیبینه ک
پسرم تو ۳ و نیم ماهگی تونست غلت بزنه ۵ ماهگی تونست چهار دست و پا بره
۶ ماهگی بدون کمک نشست
۶ونیم ماهگی بلند میشد
۷ ماهگی با کمک مبل و چیزی پا میشه و راه میره
اینا رو نمیبینه فقط گیر داده ب وزنش ک اونم از نظر همه خوبه از نظر اون کمه
خسته شدم هی ایراد میگیره هی دخالت میکنه
ب شوهرم دیشب گفتم ب مادرش بگه هی دخالت نکنه شوهرم میگه از دوس داشتنه ک اینجوری میگه
از دوس داشتن ایراد میگیرن!؟؟؟؟؟؟!!!!!! 😒

این عکس هم من رفتم آشپزخونه دیدم رهام دنبالم اومده رفته زیر میز نهار خوری فضولی میکنه😅