۵ پاسخ

من دخترم شبا تا صبح جیغ میزد مادرشوهرم کنار ما زندگی میکرد اصرار بر این داشت که دلدره بزور بهش ابجوش نبات میداد بچه میخابید من خودم میفهمیدم گشنس ولی حریفش نمیشدم تا یه شب از بعد ظهر یه شیشه کمکی دادم اونشب اصلا گریه نکرد و تا صبح خوابید مادرشوهرم بر این اعتقاد داره که شیرخشک ارده و پف میاره فقط اصرارداشت من‌ندم به بچه منم بخاطر احترام به حرفش جلوی اون نمیدم ولی طفلی بچم تا ۴۰ روزگی بخاطر گشنگی تا صبح جیغ میزد اخرم با ۴قطره اب سیر میشد و میخابید هیچوقت خودمو نمیبخشم که نتونستم جلوی مادرشوهرو بگیرم تا نده به بچم

اصلا عذاب وجدان نگیر
شیرخشک هم بده
این حرفا رو همه دارن بذار اینقد بگن تا خسته بشن
قطعا شما بیشتر ب فکر بچه هستی

منم سر همین مجبور شدم با مادرشوهرم بحث کنم
تو بیمارستان خود دکتر اطفال تجویز کرده بود ک بهش بدیم چن شیرم کم بود قندش میوفتاد تو بیمارستان هی سر این بحث می کرد باهام تا روز دهم ک دیگه واقعا عصبانی شده بودم به ی اخلاق گندی ک داره ی چیزی رو صد هزاااار بار تکرار میکنه ک منجر ب برخورد هم من هم مامانم شد و دیگه ول کرد

هی خواهر دختر منم تاسه ماه پانزده روز شیر خودم میدادم یک دفعه دلیلش نمی‌دونم سینم ول کرد هرچی تلاش کردم وهیچ خودم خسته شدم ولش کردم عزیزم .آفرین حرف این واون روادم سنگینی می‌کنه به شما چه .نه کی بدش میاد شیر خودش نده به بچه اش

جاری منم از روز اول هم شیر خودشو داد هم شیر خشک

سوال های مرتبط