مادرا بچه های شما هم همینطورن کلا استرسی شدم از دستش حوله گرم کن حموم رو تا من جمع میگردم کند افتاد به شیر اب وصله تا آمدم اونو جمع کنم لیوان روی کابینت با صندلی رفته بالا برداشته تا اونم آمدم با استرس بگیرم شیشه ای بود و خودشم نیوفته رفت توی نشیمن روی خود میز تلویزیون درگیر انداختن تلویزیون بود اینا یک جریی بود واقعا استرسی شدم نه هم نمیفهمه و اینکه از صبح تا الان به خدا ۵ دقیقه هم نخوابیده با اینکه هم محیط حاضر میکنم هم شرایطش هم دما هم صدا کنترل شدست واقعا تنهایی خیلی سخت شده برام انرژی نمیمونه بچه های شما هم همینطورن

اره خواهر همینن من که دیونه شدم بخدا خیلی کم اوردم

دختر منم همش خرابکاری میکنه میوه از دست من نمیخوره نارنگی و پرتقال ازم میگیره زور میزنه بهش آبشو میریزه رو فرش و مبل هر چی که تو خونس از اینورم عاشق ریخت و پاش لباساشا نمیدونی چه داستانی دارم با این وروجک

دختر من که میگه دائم با من بازی کن

سنشونه عزیزم پسر منم همینطوره
همه چیز براشون جدیده و میخوان تجربه کنن و بشناسن از دید بچه دو ساله بهش نگاه کن خونه رو امن کن که کمتر اذیت بشی
هر چی بزرگتر میشن ساعت خوابشون کمتر میشه برای اینکه ظهر بخوابه صبح یکم زودتر بیدارش کن و خستش کن با بازی

من ترجیح میدم پسرموتوصیف نکنم چون اصلانمیدونم ازکجابگم اینقدرخرابکاری می‌کنه دیگه هیج جانمیرم حتی خونه مامانم،😭

اره منو روانی میکنه . چشم نمیشه ازش برداشت

اوف خرابکاری ک نگم من الان اینقدر حالم بده ک نگو اومدم خونه خاهر شوهرم خودشم نیست اون یکی خاهر شوهرم خونشه بعد بچه ام خیلی شیطونی کرد زد یه نمکدونو شکوند کاش نمیموندم حالا قیمتی نیستا ولی اخلاقا یجوره عصبیم