مامان هایی ک باردارید شماهم مث منین؟؟یهو دلم میگیره گریه می‌کنم اصلا روحیمو از دست دادم میگم خدایا کمکم کن من دلم با تک فرزندی بود حالا چجوری کنار بیام با ابن قضیه دوس دارم زود دنیا بیاد بگذره این روزهای سخت بارداری

بعضی وقتا نگاش میکنم باخودم میگم من چجوری دلم اومد بگم می‌خوام این بچه رو سقط کنم 🙂🥲

وای منم مثل شمام اصلا دوست ندارم محبتم رو با یکی دیگه تقسیم کنم اصلا روحیه م با بچه داری سازگار نیس

منم اصلا به بچه دوم فکر نمیکردم ،وقتی فهمیدم حامله ام کلا تو شوک بودم خیلی اخلاقم عوض شد و داغون شدم ،الان خیلی بهترم ولی هنوز نتونستم قبولش کنم و باهاش کنار بیام

عزیز تازه اول راهی ...

کجای تهران زندگی میکنین عزیزم

آره عزیزم کاملا درکت میکنم ؛اگر ناخواسته باردارشدید اون خودش بیشتر غصه داره وخود بارداری افسردگی میاره
انشاا...خودت وبچه ات سلامت این دوران رو سپری کنید.

ب قول دوستم اون شبی ک مشقای مدرسه تو ننوشته بودی و فردا باید میرفتی مدرسه مگه نگذشت ؟
اینم میگذره

من چی بگم ک با دستگاه باردار شدم شک بدتر از این همه چیم ب هم ریخته بودشغلم(مشاور پوست مو)بااینکه تو خونه بود ولی دیگ نمی‌تونستم مثل قبل کار کنم منم اولش مثل شما حالم واقعا بد بود اصلا دوستش نداشتم باهاش ارتباط نمی‌تونستم بگیرم ولی بچه ها اون روزا گذشت الان دخترم ب دنیا اومده ۳ماهشه و من میمیرم براش

شما سعی کن تو خونه نمونی برو جایی ک دورت شلوغ باشه تا انشالله این حالتت از بین بر مال تغییر هورمونیه ک اینجور شدی

عزیزم کاملا طبیعی حالت خوب درک میکنم . من تا ۴ماهگی اینجور بودم همش افسرده بودم گریه میکردم اصلا دلم نمیخواست تو خونه بمونم وای وحشتناک بود از شوهرم بدم میومد تمام امیدی ک داشتم این بود هرروز میرفتم خونه مامانم و خواهرم یا مامانم میومد میموند خونم چندروز چندروز ک تنها نباشم