۲ پاسخ

خب چرا اینقدر زیاد تو یه روز راه رفتی؟؟

انشاالله که زایمانت راحت بوده باشع

سوال های مرتبط

مامان تیام❤‍🔥 مامان تیام❤‍🔥 ۲ ماهگی
مامان فندوق مامان فندوق ۷ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام
مامان سلینا ♥️ مامان سلینا ♥️ ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی🥺😍
من ساعت ۳ شب دردام شروع شدخیلی شدید بود ولی طوری هم نبود که خابم ببره
دیگه تا ساعت ۶ صبح خابم نبرد هی مینشستم هی دراز می‌کشیدم😢بالاخره ۶ خابم برد تا ۷
ساعت ۷ از خواب پریدم با درد زیر دل و کمر درد شدید
خلاصه همسرم هی بیدار می‌شد می‌گفت بریم بیمارستان من می‌گفتم نه زوده دوباره میخابید😂 بعدش تا ساعت ۹ همش تو خونه راه رفتم تا جای که تونستم هم قر کمر رفتم یکی دو تا بشین پاشو رفتم ک درد شدیدی واژنم رو گرفت که بیخیال شدم😂 دیگه طاقتم تموم شد همسرمو بیدار کردم با گریه گفتم منو ببر بیمارستان بعد آماده شدیم به مامانم زنگ زدم گفتم من دارم میرم سمت بیمارستان توعم بیا مامانم بیچاره خیلی ترسیده بود🥺همش نگران زایمان من بود دیگه تا وقتی رفتیم ساعت ۱۰ شد اونجا هم ک رفتم دردام شدید بود اونا هم واسه ی معاینه خیلی معطل میکردن تا وقتی معاینه کردن ساعت ۱۱ شد گفتن دو سانتی😢گفتن برو خونه دوش بگیر راه برو دردات بیشتر شد بیا
منم دردام خیلی شدید بود 🥺🥺دیگه رفتیم خونه مامانم یه دوش گرفتم ی چیزی خوردم راه رفتم دردام خیلی شدید بود همش ب مامانم میگفتم بهم مسکن بده😭😭تا ساعت ۱ راه رفتم دوباره رفتیم بیمارستان گفتن ۴ سانتی برو بستری نمی‌کنیم
دیگه نرفتم
مامان دلوین🧚🏻‍♀️ مامان دلوین🧚🏻‍♀️ ۸ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت اول
من از 34 هفته رحمم دو سانت باز بود هرکار میکردم بیشتر نمیشد چهار روز مونده بود ب تاریخ زایمانم همش میترسیدم دردام شروع نشه مجبور بشم با آمپول فشار زایمان کنم شب قبل زایمانم رابطه بدون جلوگیری داشتم نیم ساعت بعد رابطه حالم خوب بود هیچ دردی نداشتم بعدش دیدم دردای خیلی شدید میاد سراغم که هر پنج دقیقه یه بار میگیرن ول میکنن تا صبح خواب نرفتم شوهرم همش کمرمو ماساژ میداد آخرش خواب رفتم صبحش بیدار شدم دیدم دردام مث دیشب شدید نیست باز نا امید شدم گفتم اینام درد الکی بوده شوهرم میخاست بره بیرون بهش گفتم من ببره خونه مادرم یهو وسط راه بهش گفتم من ببر بیمارستان دیشب اینقد درد کشیدم شاید رحمم باز شده بیشتر رفتیم بیمارستان معاینه کردن گفتن نزدیک چهارسانتی برو چایی نبات بخور یکم راه برو زیاد خودت خسته نکن منم رفتم خونه مادرم چایی خوردم خاکشیر خوردم یکمم راه رفتم دیدم دردام باز مث دیشب شد شدیدتر میشدن هرچی راه میرفتم بعدش که خسته شدم ب مامانمو شوهرم گفتم بریم دیگه خسته شدم نمیتونم راه برم رفتم بیمارستان حدود یک ساعت منتظر موندم که ماما بیاد معاینه کنه تو اون مدتم همش راه میرفتم
مامان امیرسام❤️دلارام مامان امیرسام❤️دلارام ۲ ماهگی
مامانا تجربه زایمان اولم و می‌زارم ❤️
شاید به درد کسی بخوره ماله سه سال پیشه ولی ثانیه به ثانیه اش یادمه
اول اینکه از هفته ۳۷ پیاده روی شروع کنید روز اول نیم‌ساعت از روز بعدش یه ساعت هر روز برید
روزی ۲۰ تا اسکات بزنید
حالت دستشویی ایرانی بشینید و راه برید تو خونه
من همه اینا رو برا پسرم از هفته ای ۳۷ شروع کردم
وای پله رو نگفتم پله ام بی تاثیر نبود خونمون ۳۰ تا پله داشت هی میرفتم بالا میومدم پایین نه اراما تند تند که بهم فشار بیاد 😂
یه روز عصر ساعت پنج درد گرفت مامانم یکم حنا دود داد اون پایین و حموم رفتم و کار ها مو کردم شد ساعت ۷ رفتم بیمارستان
بیمارستان شلوغ بود خیلی منم انقباض داشتم هی می‌گرفت و ول میکرد و عرقم میزد معاینه که شدم سه سانت بودم دیگه دیدم شلوغه و شوهرم رفت کار ها پذیرش و بستری و انجام بده منم تو سالن هی راه میرفتم هی راه میرفتم تند تند تا ساعت نه شب من همین جوری داشتم راه میرفتم آخه خیلی شلوغ بود حوصله نداشتم برم تند تند معاینه ام کنن
ساعت ده شب صدا زدن و رفتم شیفت ها عوض شده بود معاینه کردن پنج سانت شده بودم یعنی همین راه رفتن زیاد مخصوصا تند تند انجام میدادم بدنم گرم شده بود دهانه رحمم تا پنج سانت باز شد نمی‌گم درد نداشتم ولی خوب آنقدر راه رفتم که انقباض ها رو زیاد جدی نمی گرفتم
مامان فسقلی ♥️ مامان فسقلی ♥️ ۲ ماهگی
تجربه و دیدگاهم از زایمان طبیعی
طبق چیزی که خونده بودم که. طرف ی سانته میره زایشگاه میبینه اعه‌ شده سه سانت !! بعدم با ورزش میشه پنج سانت و بعد دوساعت فول میشه و میزاد!! البته خب قبلشم ورزش کرده دیگه😉
خب منم از همون تول میرفتم سر کار و کارهای منزل و تا خونم پیاده میومدم تا ۳۱هفته که ی درد انقباضی داشتم و دکتر گفت فعلا زیاد راه نرو بعد دوباره شروع کن .منم ۳۶ هفته تا ۳۹ دوباره شروع کردم به ورزش و پیاده روی
روزی ۱۰۰تا اسکات /۲ساعت پیاده روی/ی ساعت ورزش لگنی مث گربه گاو و چمباتمه و پامرغی و ... /ماساژ پرینه و ماساژ بدن و اصول تغذیه مخصوص که پونصد فقط رژیم غذایی مناسب داشتم .
خیلی ماه درد داشتم مث درد پریود بود ولی شدید تر !! میگفتم خب خوبه لابد دو سانتی هستم موقع معاینه!!
بخاطر دیابنت بارداری ۳۸ هفته و پنج روز ختم بارداری رو از ماما خصوصی گرفتم .
چند سری معاینه شدم که بسته بودم روز اخرم که نامه رو گرفتم و بشدت انقباض و درد داشتم ۱ سانت بودم .
خلاصه قبل از بستری رفتم مطب و حدود سه ساعت دوباره ورزش لگنی و ماساژ تحریکی و معاینه تحریکی انجام داد و دردام شدیدتر شد و گفتم اخ جون لابد شدم سه سانت !!
و با دردی که هر لحظه شدتش میرفت بالا و هر سه دقیقه انقباض شدید داشتم رفتم برا بستری ولی چند سانت بودم؟؟!
مامان پناه مامان پناه ۱۰ ماهگی
تجربه زایمان :
پارت دو :

رسیدیم بیمارستان و معاینه شدم در کمال تعجب گفت دهانه رحم باز نشده اصلا خونه داداشم کنار بیمارستان بود و خودشون هم نبودن کلید داشتیم رفتیم خونه داداشم اصلا نخوابیدم و شروع کردم ورزش و دوش گرم و اینا ...
صبح سه شنبه رفتیم بیمارستان باز گفت تازه شدی یکسانت 😐
و رفتم خونه باز ورزش و پیاده روی و پله و دوش
اخر شبش رفتم معاینه گفت شدی دو سانت😐 میخوای بستری بشی یا نه گفتم
نه میرم خونه دردام میکشم
خونه هم خواهرم مرتب با روغن ماساژم میداد
همسرم ماساژ میداد کمک حالم بودن بهتر بود
رفتم باز ورزش و اینا ...
دردام هنوز بینش فاصله بود مثلا پنج دقیقه ای یکبار میگرفت در حد چهل .پنجاه ثانیه ک اونم قابل تحمل بود و شد صبح چهارشنبه ک رفتم خود دکترم معاینه کرد و گفت شدی سه سانت و نیم و نامه بستریمو داد ولی باز مقاومت کردم و نرفتم بستری بشم و رفتم خونه
ساعت یک و نیم دو رفتم بیمارستان برا بستری معاینه کرد گفت شدی شش سانت
ساعت سه بستری شدم