من هر وقت دخترمو دعوا می کنم و از دستش عصبانی می شم بعدش ازش معذرت خواهی می کنم و بهش می گم منو بخشیدی اونم می گه آره. یه بار موقع شیر خوردن گازم گرفت منم شیر دادنو قطع کردم و چند دقیقه بهش شیر ندادم اونم یه کم گریه کرد بعد یهو اومد بوسم کرد صورتمو ناز کرد گفت ببخشید دیگه گاز نمی گیرم😔 🥺 منم دلم سوخت بهش دوباره شیر دادم.‌ الان هر وقت تلاش می کنم دیگه شیرش ندم همش میاد نازم می کنه بوسم می کنه می گه ببخشید😔 جی جی بده. من هر چی می گم تو کار اشتباهی نکردی که بگی ببخشید اصلا حالیش نمی شه😔 هم دلم براش می سوزه که التماسم‌می کنه هم باید از شیر بگیرمش نمی دونم دیگه چیکار کنم. دورو بریا هم دخالت می کنن😒 مثلا مادرم دیشب خونمون بود نذاشت بخواد گریه کنه و تلاش کنه خودش بخوابه اومد دخالت کرد منم اونو دعوا کردم گفتم تو دخالت نکن ولی کلافه شدم باز شیرش دادم و خوابید😔 من بچه بودم حال من براش اهمیتی نداشت ولی الان پیر شده نمی خواد نوش کوچکترین رنجی بکشه حتی اگه اون رنج به نفعش باشه😏
خلاصه بزرگ کردن و تربیت کردن بچه تو شرایطی که بزرگترای دورو برش هنوز بالغ نشدن و نیاز به تربیت دارن کار استخوان شکنیه😮‍💨

۹ پاسخ

اخی عزیزم.حالا من نیک راد رو دعوا میکنم اخرشب قبل خواب ازش معذرت خواهی میکنم.🤭🤭مامان منم دقیقا مثل مامان تو رفتاراش اگه برم اونجا دیوونم میکنه با حرفاش.ایشالله که بتونی از شیر بگیریش..یروز باید بزور بکنیم تو دهنشون یروزم باید بزور بگیریمشون از شیر😃

انشالله مثل بقیه چالش ها که از پسش براومدی این یکی هم انجام میدی. بچه داری هر روز یه چالشه .

عزیزم.دختر منم مثل دختر شما فقط برای خواب به شیر وابسته بود.باید براش جایگزین بیاری تا اذیت نشه
من یه روز که خودش همراهم بود براش یه لیوان نیدار عروسکی جذاب خریدم گفتم این جیجی جدید توعه.. دیگه جی جی من داره تموم میشه ازین به بعد باید توی این جی جی بخوری...بعد بالای سینم کم خودکار قرمز زدم گفتم نمیشه جی جی بخوری باید از این جی جی جدید بخوری...براش شیر ولرم کردم ریختم تو لیوان تا بخوره...شبا قبل خواب هم همینطور ..دو سه روز بگذره اوکی میشه...خدا روشکر با اون حجم وابستگی اذیت نشد...یه مدت همش شیر تو لیوان می‌خورد تا چند ماه بعد دیگه کم شد الان روزی یه بار بهش شیر پاکتی نی دار میدم ...گاهی هم هوس میکنه توی لیوانه بخوره😁هنوزم به شیر پاکتی توی مغازه میگه جی جی🤣به شیر موز و شیرکاکائو میگه جیجی موزی و جی جی کاکائویی 🤣🤣🤣🤣

الهی عزیزم، خیلی سخته،اول باید رو روحیه خودت کار کنی،بعد از همسرت کمک بخواه،بهترین کار رو میکنی
من واسه قطع شیر شب انقدر غصه میخوردم و گریه کردم،ولی کاری که درسته رو باید انجام داد،تو میتونی❤️

مادرا همینن بچه خودشون رو با منطق و بی احساس بزرگ کردن ولی جرات داری به نوه شون چیزی بگی 😮‍💨😮‍💨
مامان منم میگه حالا تا عید شیر بده بعدش کم کم از شیر میگیری 😂😂
برای از شیر گرفتن چند روز باید دلتو قرص بگیری دلت نسوزه یک بار قطعی بگی نه و تمام ،اینجوری دوتاتون اذیت میشید

دیگه وقت ازشیر گرفتنش الانه، به نظرمن دورش شلوغ باشه بهتره ولی دخالت های بقیه کار رو سخت میکنه
اگه دلت میسوزه پس حالا حالاها باید شیر بدی، کاش یبار تلخک میگرفتی امتحان میکردی

آخیییی عزیزدلمممم
دختر مهربون 🥺🥺🥺

عزیزم یه روز تصمیم جدی بگیر به هیچکس کاری نداشته باش کلی خوراکی بخر (خوراکی تقریبا سالم و جدید)
سوره بروج بنویس بزن به لباسش
به سیب وانار سوره یاسین بخون هرروز بهش بده خودتم بخور
منم اینقدر گریه میکردم اما گفتم راهیه که باید برم وهمه این مرحله روگذروندن
دیگه زیادی شیرخوردن به ضررشه
به خدا توکل کن شروع کن اما کوتاه نیای ها دیگه هرررروزی شروع کردی دلت میسوزه بهش بدی که بدتراذیت میشه

فقط شیر میخوره؟
یعنی فرنی ، حریره بادام و... اصلا نمیدی؟؟

سوال های مرتبط

مامان رایان مامان رایان ۲ سالگی
دوستان یه سوال می خوام بپرسم ولی اگر کسی بارداره نخونه شاید باعث بشه بترسه.
پسرم معمولا می رفت تو اتاق خودش در رو می بست (برق اتاقشم همیشه روشنه) بعد نق می زد که بیا در رو باز کن زود می رفتم در رو باز می کردم و همه چیز اوکی بود. تازگیا چند روزیه می ره تو اتاق در رو می بنده و صداش درنمیاد اگر برم پشت در صداش کنم آروم شروع می کنه جیغ زدن وحشتناک و کوبیدن خودش به در. چون پشت در هست نمی تونم کامل در رو باز کنم فقط دستگیره رو می کشم پایین و همون اندازه که در خودش باز می شه دیگه دست نمی زنم ولی در محکم دوباره بسته می شه. اصلا نمی بینم خود پسرم این کار رو می کنه یا نه ولی اون همچنان جیغ می زنه و گریه می کنه و می زنه به در. چندین بار این باز و بسته شدن در و جیغای پسرم و کوبیده شدناش به در ادامه پیدا می کنه تا بالاخره آخرش دیگه یه بار که در رو باز می کنم خودش در رو تا آخر باز می کنه‌. درحالی که به شدت گریه می کنه و ترسیده خودش رو میندازه تو بغلم. درحدی که تا یک ربع هق می زنه و از بغلم پایین نمیاد. به نظرتون طبیعیه؟ برای شما تا حالا پیش اومده؟