بچه ی سه سالم اومد گفت مامان اون دست زد به زشت و تونم زشت یعنی همون آلت تناسلی و تون همون معقد گفتم کی فقط میگفت اون ترسیدم بعد باباش اومد خونه یهو گفت اون دست زد به زشتم بعد گفتم کجا دست زد به زشتت میگه تو دسشویی🤣🤣🤣 میگم خب بابا شستت من خودم گفتم بشورتت یاد گرفته بکسی اجازه نمیده بشورش حتی خودم میگه در دسشویی رو باز نکنید زشته🤣🤣🤣 خودم پریودم به شوهرم گفتم توروخدا برو آب گرم بشورش من حالم خوب نیست میگم خدایا از دسشویی صدای جیغ و داد میاد نگو داشتن دعوا میکردن 🤣🤣🤣🤣 🤣🤣🤣🤣🤣 خیلی خوبه که اجازه نمیده کسی بشورش شوهرم میگه اصلا نتونستم غذا بخورم میگه هی یادم میومد عوق میزدم بهم میگفت تو چی میکشی آخه 🤣🤣🤣🤣🤣بی حال افتاده بود شوهرم عوق میزد میگه دیگه نمیرم هیچوقت به من نگو کلا شوهرم خیلی خیلی حساسه بیمارستان بعد زایمان به شوهرم گفت بخیه های خانومتو بشور و سشوار بگیر 🤣 شوهرم اومد حموم تا منو دید آنقدر عوق میزد میگفت نمیتونم گفتم برو خودم میتونم کلا میگم تو چجوری خودت میری دسشویی خودتو میشوری میگه از مجبوری🤣🤣🤣🤣🤭🤭🤭🤭 شوهرای شما هم اینجوری حساسه یانه

۱۲ پاسخ

شوهر من وقتی پسرم دستشویی میکنه بوش که بهش میخوره تازه عق میزنه چه برسه بخواد بشوره

نه من شوهرم اگر اذیتم باشه به رو نمیاره
حتی لباسهای بعد از اتاق عمل و ملحفه و زیر انداز رو بیمارستانما شوهرم کمک پرستار کرد گفت نمیخوام کسی جز خودم کنارت باشه
حتی تو زایمانمم همسرم میبردم حمام و پر خون بودم هر بار ، خودم خجالت میکشیدم ولی میگفت کی جز من و خودت میتونه تو این لحظات کنارمون باشه پس نگران هیچی نباش
الانم برای رادوین خیلی کمکم میکنه

سلام گلم پریودشدی چحوری بعدزایمان

سلام خواهرا وای گل گفتین ؛ همسر من که کمک میکنه باهم بشوریم پسرمو بعد که پوشک باز میکنم میگه وای میخوام بالا بیارم و میره 😃😃😃😃 واقعا راست میگه سابقه داشته

شوهر من شانسش هر وقت تنها می مونه با دخترم ،دخترم حسابی پی پی می کنه عوضش می کنه هیچی هم نمی گه
هردوتاشون
بزرگه رو می ره دستشوییو میشوره بعدش بنده خده

اووووه مال خیلی حساسه خیلی حتی بعضی موقها عصبی میشم

شوهر منم اصلا دست ب مایبیبی نمیزنه انقد عوق میزنه

شوهر من میشوره و پوشک میکنه

شوهر من پیش نیومده بشوره
ولی چندبار گفتم مای بیبی کثیف رو بردار گفته حالم بد میشه خودت بردار

ببخشید یه سوال بچه شما تو این سن جمله میگه؟؟؟ "اون دست زد به زشتم"

نه والا

شوهر من میگه رشته بخوام بشورمش

سوال های مرتبط

مامان رایان مامان رایان ۱۷ ماهگی
پارسال این موقع پسرم بی حال بود شیر نمیخورد اصلا ، سه روز بود باید برا ازمایش غربالگری و شنوایی سنجی میبردیمش از صبح رفتین بهداشت و دکتر ، و بخاطر بی حالیش گفتم ببرمش چکاپ ک دکتر گفت زردی داری ببرین ازمایش بده تا بدونیم چقدره ، کلا از دکتر ک اومدم بیرون دیگه اشکام دست خودم نبود 😭 خون گرفتنی از طفلکی صد بار مردم و زنده شدم نتونستم برم تو اتاق به مامانم گفتم تو ببرش منم بیرون تو بغل شوهرم فقط گریه میکردم شوهرمم بدتر از من اصلا طاقت نداره اونم نتونست بره ، فقط صدای چیغ و گریه اش قلبمو تیکه تیکه میکرد ، خلاصه ج ازمایش اومد ۱۱ بود دکتر گفت بستری لازم نیست ولی شوهرم گفت نه دکتر تو خونه نمیتونی دستگاه رو کنترل کنیم بنویس ک بستری بشه ، با چشم گریون رفتم وسایلای بچه و خودمو جمع کردم رفتیم بیمارستان میلاد 😔😔 بستریش کردن منن کلا خودمو بخیه هامو همه چیزو فراموش کرده بودم فقط گریه میکردم شوهرم هی میگفت تورو خدا گریه نکن چیز خاصی نیست اینجا مواظبشن زود میاد پایین زردیش ولی اشکام دست خودم نبود ، تو اون سه روزی ک بیمارستان بودم فقط گریه میکردم 😔😔 لباس رایان رو در اوردم گذاشتمش تو دستگاه گفتن خودتم برو اتاق مادران استراحت کن هر دو ساعت بیا شیر بده ولی مگه میتونستم ولش کنم با اون بخیه ها هر نیم ساعت میرفتم سر میزدم میومدم ، مامانم میگفت تو عمل کردی به خودت برس ولی حتی شیاف هم نمیزدم اصلا درد و گرسنگی احساس نمیکردم فقط رایان و گریه بود ، 😔😔 دوباره اونجا ازش ازمایش گرفته بودن شده بود ۱۳ زردیش ، فرداش که شوهرم برا ملاقات اومد لباس مخصوص پوشید اومد رایان رو با چشم بند دید اشک اونم در اومد...
مامان دوقلو مامان دوقلو ۱ سالگی
سلام مامانا خوبید چند وقته نبودم چون گوشی هم دچار مشکل شده بود
واقعا گهواره برنامه خوبی خیلی دوست اش دارم اینجا کلی دوست خوب دارم
دوستان شما بعداز زایمان دچار افسردگی شدید شدید
من که خیلی حالم بده پسرم که مریض است مشکل مالی هم یه طرف خیلی خسته شدم بخدا جون ندارم دیگه از زندگی خسته ام
بچه هام بعدازدو هفته از واکسن یک‌سالگی شون تب شدید کردن به شوهرم گغگفتم قطره با شیاف استان بیار بچه کلی تب دارن گفت باشه شب آمد گفت یادم رفته گفتم بچه ها تب دارن گفت الان بدنشون داغ نیست نصف شبی میرم میگیرم خواب شد نصف شبی هر دو شون تب کردن بیدارش کردم نشست گفتم برو دیگه چرا نمیری پول نداری میگه نه گفتم خوب بچه تشنج می‌کنه رفت گرفت خیلی از کارا دیگه میگه ندارم خوب بچه است لازم دارن الان من به درک حداقل بچه خوب مریض میشه سرمامیخوره خوب باید دکتر ببریم یدچیزای که واجب براشون بگیرم چند شب پیش هم دعوا کرده بودیم واسه اینکه گفتم برای بچه های حوله بگیر بچه بزرک شده قبلا کوچه بودن پارچه نخی گرفته بودم براشون میگه ندارم خوب چکار کنم ازین بیشتر نمیشه نمیگیرم داداشم میگه بریم خونه ما البته داداشم مجردها میگه خیلی داری عذاب می‌کشی برو درست هم ادامه بدی بچه هات هم بزرگ میشن مامان است خاله هاستنچمد بار تصمیم گرفتم اما بخاطر اون هم شده گفتم نه نمیرم الان عمه اش برای یکی از اقوام مون گفته شوهرم پول داده دست باش چون ۴سال پیش پول ارزش داشت ۴۰تومن پول دست باباش بدون که به من بگه داده بود ۲۰تومن از من بود کار کرده بودم الان عمه اش گفته۲۰۰تومن دست باباش داده بخدا من دیگه خسته شدم بخدا خودم نمیخواد چیزی برام بگیره فقط برای بچه نباید اینجوری کنه
مامان شهریار مامان شهریار ۱ سالگی
سلام مامانا وجدانا کسی هست که بچه اشو زده باشه؟
دیروز شهریار با باباش بردیم پارک ،،،با ی خانومی اونجا هم صحبت شدم اون خانم بچه اش 18 ماهش بود...
بعد من وشهریار رفتیم پیش باباش یهو دیدم صدا گریه بچه اون خانم دراومد...
چشمتون روز بد نبینه این خانم انقدر این بچه رو زد که نگو انقد منو شوهرم حالمون گرفته شد...من فقط بچه رو از مامانش جدا کردم اوردم پیش خودم بهش گفتم یا زنگ میزنی باباش بیاد یا زنگ میزنم پلیس بیاد با اینکه خیلی حرف بارم کرد و جیغ و داد ولی من کوتاه نیومدم تا شوهره اومد جریان به شوهرش گفتم شوهر گفت هرچی دق و دلی داره سر بچم خالی میکنه سرش داد میزنه من ناراحت میشم هرچیم میگم با بچه درست حرف بزن سرش داد نزن فایده نداره ولی دیگ نمیدونستم دست رو بچه امم بلند میکنه....
یعنی من انقد گریه کردم ک خدا میدونه...
ولی نمیدونم کار درستی کردم یانه
؟
اگ اون پدر و مادر بینشون اختلاف و جدایی بیفته تقصیر منه؟
ولی اگ من نبودم اون بچه خدایی نکرده جنازه اش میرسید خونه...
واقعا کسایی هستن ک دست رو بچه اشون بلند کنن؟
من خودم حتی اگ خونم به جوش بیاد یا به حد انفجار برسم یکی میخوابونم تو گوش خودم یا میزنم تو سرم خالی شم ولی سر شهریار خالیش نکنم یا حتی داد بزنم ...