۳ پاسخ

چرا دنیا روو سرت خراب شد عزیزم خوب عینکی میشه بچه ات عینک زدن مگه چشه؟ چیزهای کوچک‌رو‌برا خودت بزرگ نکن خدارو شکر زود متوجه شدین قبل اینکه نمره اش زیاد بشه عینک میزنین حالا یا بهتر میشه یا همین قدر میمونه خوب الانم نشه مثل ماها بزرگ شدنی اکثرا عینکی میشیم چی میشه خوب یخورده دلتو بزرگ کن
الان پسر من چشاش انحراف داره توو پارک یبار شنیدم بچه ها بهش میگفتن این پسره هیولاس ترسناکه و این حرفها وقتی پسرم میرفت سرسره بچه ها الکی ادای فرار کردن درمیاوردن
میخام قسمت بشه تا عید عملش کنم بااینکه ته دلم بخاطر دردی که قراره بکشه ناراحتم ولی میگم خداروشکر چاره داره درمان میشه

منم دو سه روز پیش بهم زنگ زدن نبردم
والا دخترم از ۴ سالگی عینک زده،سر همین ترسیدم
چون این پسر،ایتقد شیطون و سر به هواست
اگه ضعیف باشه عمرا عینک بزنه
دلم شور میزنه،می دونمم کار درستی نکردم
موندم یکم با خودم کنار بیام ببرمش

فدات بشم یه مدت عینک میزنه نیاز شد با یه عمل خوب میشه
درکت میکنم

سوال های مرتبط

مامان حلما مامان حلما ۴ سالگی
پارت ۵۶
راستشو بخوای بهم گفت واست عجیب نیست که فامیلی منو همسرت یکیه منم گفتم نه می‌تونه هزار نفر فامیلیش یکی باشه ولی گفت هیچ کسی نیست که ظاهرش کپی برادر من فرهاد باشه....
یعنی چی سوزان یعنی کی بود چی می‌گفت حرفش چی بود....
فرهاد راستشو بخوای منو کلی بغل کرد و گریه کرد و گفت شاید قسمت این بوده که تو بیا اینجا و من تو رو ببینمت من خواهر فرهادم و فرهاد حتی نمی‌دونه که من ماما شدم....
یعنی چی خواهر من اونم دکتر شده...
آره اونم همینو گفتا گفت حتی شاید باورش نشه که من دکتر شدم....
یعنی شیرین بوده می‌تونی از ظاهرش یکم برام بگی...
یه دختر نسبتا کوتاه بود رنگ پوستشم گندمی بود...
خدای من یعنی شیرین کوچولوی ما دکتر شده عجب دنیایی شده یادمه شیرین وقتی دست یکیمون بریده می‌شد یه قطره خون میومد کم می‌موند که سکته کنه....
حالا برای من دکتر شده اونم چه دکتری بچه رو از شکم مادر بیرون میاره.....
فرهاد انگار یه لحظه از اون جو اومد بیرون و با حالت عصبانیت گفت وزان دیگه نمی‌خوام بری اون بهداشت دیگه دوست ندارم با اونا دیدن کنی....