۵ پاسخ

منم دقیقا روز پدر به شوهرم خبر دادم باورم نمیشد منی که تنبلی تخمدان داشتم تیرویید داشتم بدون اینکه دارو مصرف کنم باردار شده بودم وقتی بیبی چک نگاه کردم به چشمام شک کرده بودم چون خیلی کمرنگ بود ولی الان خونه ی ساکت صدای یه کوچولو توش میپیچه

تصویر

😍😍😍

روزت مبارک عزیزم.
چه خاطره شیرین اول صبح شنیدم

سلام مامانا روزتون مبارک
پریود نشیم طبیعیه یا بریم چک کنیم چون بعداز چهل روز پریود شدم الان یه ماه و نیم نشدم

خدا حفظش کنه واست عزیزم❤️

سوال های مرتبط

مامان آراد مامان آراد ۱۴ ماهگی
۱/۲۴‌
من‌ پارسال‌ این تاریخ‌ فهمیدم‌ که‌ باردارم‌ وخدا توروداده‌ به‌ من



پارسال‌ این‌ روز به‌ خاطر سرما‌ خوردگیم‌ رفتم‌ دکتر گفتم‌ از موعدم‌ گذشته‌ برام‌ آزمایش نوشت‌ ومنم‌ از ترس رفتم‌ بیبی چک‌ گرفتم‌ ودقیقا اول‌ جفت‌ خطاش‌ پررنگ‌ شد‌ 😂
شاید الان‌ به‌ اون‌ لحظه‌ بخندم‌ ولی‌ واقعا روز بدی بود برام‌ وفکری بدی داشتم‌ خدا منو‌ ببخشه‌ چون‌ ناخواسته‌ باردارشده‌ بودم‌ وما‌ بچه‌ نمیخواستیم‌ ولی‌ الان‌ خداروشکر میکنم‌ که‌ دارمت‌
۲۷‌ رفتیم‌ آزمایش‌ ومثبت‌ شد بعد از ظهرش هم‌ رفتیم‌ سونو‌ دکتر گفت‌ ۴هفته‌ باردارم‌ وهنوز فقط ساک‌ حاملگی مشخص‌ بود حس‌ عجیبی داشتم‌ هم‌ خوش‌ حال بودم‌ هم‌ ناراحت‌ ولی‌ اون‌ روزاهم‌ گذشت‌ ومن‌ الان‌ واقعا خوشحالم‌ وخداوند شکر‌ میکنم‌ بابت‌ وجودتو
پسرم‌ توهدیه‌ خدایی ،هدیه‌ امام‌ رضایی ❤️‌ قلب‌ خونه‌ امروز تو۴ماهه‌ هستی وپارسال‌ ۴هفته‌ از زندگیت‌ تودلمن‌ می‌گذشت


ازخدا‌ میخوام‌ هرکس که‌ بچه‌ نداره‌ واقدامیه‌ خدا‌ بهش بده‌ جوری که‌ نفهمه‌ اصلا‌ چطوری شد‌ 🤲

زیبا‌ترین‌ حس حس‌ مادر شدنه‌
من‌ ۳۰ساعت‌ توبیمارستان‌ درد‌ میکشیدم‌ تا‌ پسرم‌ دنیا بیاد ولحظه‌ ای که‌ دیدمش‌ وبغلش کردم‌ همه‌ دردام‌ از یادم‌ رفت‌ 🥺😍❤️
مامان گرشا💙 مامان گرشا💙 ۱۰ ماهگی
پارسال مثل امروز بود که با یه حالت تهوع خیلی بد از خواب پاشدم
یه هفته ای بود حالت تهوع داشتم اما زود خوب میشد
اون روز هم حالت تهوعم شدید بود هم هرچی میخوردم بدتر میشدم
(ماه اولی بود اقدام کرده بودیم و هنوز پنج روز مونده بود به موعدم)
زنگ زدم به مامانم گفتم خیلی حالت تهوع دارم چکار کنم مامانم گفت سردیت کرده برو نبات داغ درست کن بخور
من خوردم دیدم خوب نشدم به مامانم گفتم مامان من خوب نشدم که هیچ بدتر شدم میایی دنبالم برم دکتر احتمالا ویروس گرفتم
(هیچکس نمیدونست که اقدام کردیم برای بارداری و اینکه اصلا احتمال نمیدادم ماه اول باردار بشم چون دکتر گفته بود ۶ ماه باید زمان بدی تا باردار شی)
خلاصه که مامانم گفت فاطمه حامله ای گفتم نه بابا
گفت بخدا حامله ای بیا یه تست بزن
حقیقتش خودمم شک کردم عصر رفتم بیرون یه تست خریدم رفتم خونه مامانم
همونجا تست رو زدم دیدم منفی شد
اومدم بیرون به مامانم گفتم منفیه یه ربع بعد مامانم رفت دسشویی دیدم بی بی چک دوتا خطش روشن شده
بازهم اونجا اعتماد نکردم گفتم الکیه سریع رفتم ازمایش دادم و دیدم بله مثبته😍😍😍😍
اون روز اسمشو گذاشتیم نقطه الان نقطه چهار ماه داره و رو به روی من نشسته داره بهم لبخند میزنه😍💕
مامان زهرا مامان زهرا ۱۱ ماهگی
پارسال این موقه هابود که درد پریودی و همه علائمشو داشتم ولی نمیشدم .هر چقدرم پیاده روی دسته میرفتم تا باز بشه فایده نداشت.تااینکه بی بی چک زدم و باورم نمیشد ۲ تا هاله بیفته و منم مادر شدم.خیلی حس عجیبی داشتم اول زنگ زدم مامانم گه اونم اصلا باورش نمیشد گفت تا ازمایش ندی باورم نمیشه .فرداش رفتم آزمایش دادم و بعلههه بتام ۵۰۰ اینا بود کمردرد داشتم و به قول معروف چشمام دو دو میزد که یعضیا که خیلی تیز بودن متوجه شدن خبرایی هست ولی همه رو انکار میکردم تا صدای قلبش رو بشنوم.کلی چشم به هم زدم تا روز سونو قلب برسه وقتی صدای قلبشو شنیدم انگار یه جون دیگه ای گرفتم هم ترس بود هم شور واشتیاق مادرشدن .انگار مسولیت و بار سنگینی رو دوشم قرار گرفته .امسال دخترمو از امام حسین دارم چون بارداریم خیلی سخت بود و مدام میگفتن زایمان زودرس و ....خدا و امام حسین یادمه با دل شسکته رفتم مشکی پوش های روضه خونه مادرمو زدم چون صاحب خونه هم جوابمون کرده بود .من با یه بچه تو شکم تا خونه مادرم تو اسنپ درحالی که صدای مداحی تو گوشم میپچید بی اختیار گریه میکردم انقدر دلم از صاحب خونه شکسته بود که گریه آرومم تبدیل به هق هق شد .اونجا بود که تو مشکی پوش های خونه مادرم از خود اقا خواستم راه نجاتی باز کنه.و الحمدلله یکی دوماه بعدش یه خونه گرفتیم که درسته کوچیکه ولی صاحبش مشکل مالی پیدا کرده بود و خونه رو چکی فروخت . و من و شوهرم که هیچ پولی نداشتیم با کمک ها و وام ها و کمک خود امام حسین خونه دارشدیم .
هر چی داریم از امام حسین (ع)
مامان تو دلیم مامان تو دلیم هفته بیست‌ونهم بارداری