🥺دقیقا
🥺🙃👌
وااای قشنگ با اعماق وجودم درک کردم این متنو
یه لحظه از ذهنم گذشت اون شبی که دستمو به دیوار گرفتم و راه رفتم
وای یاخدا من طبیعی بودم زایمان اولم یادمه بیش از حد ازم خون رفت رو تخت بیمارستان پر پوشک بود پر خون گفتن برو سرویس پاشدم برم از تختم تا سرویس بهداشتی کلا خون بود رنگ صورتم سفید سفید مثل گچ بود بخدا قسم مامانم اومد هم تختی هام بعدشم منو نگا کرد رفت نشناخت پرستار مامانم آورد پیشم گفت چطور ندیدیش وای ک چقدر مامانم گریه کرد هم از ذوق هم برا من
بعد اون کم خونی شدید گرفتم ۵ سال داغون بودم دوباره ناخواسته باردار شدم همون اش همون کاسه 😢
خیییلی قشنگ بود. تک تک لحظه هارو آورد جلو چشمم..
شات گرفتم بفرستم واسه همسر جان تا قشنگگگگگ درک کنه 😅😅😅
چشام اشکی شد 🥺❤❤
دقیقا💙💙
🥲🥲❤️🤗
فک کنم فقط من بودم ک دلم میخواست لحظه ای که دارن بچمو از شکمم میکشم بیرون پرده رو باز کنن ولی حالم بد شو نتونستم بهشون بگم
واای احساسی شدم تمام لحظات زایمانم جلو چشام اومد🥹🥹🥹
عین خقیقته😅🥲
ممنون عزیزم واقعا دقیق بود
چه توصیف خوبی دقیقا همینطوره 😅😂
خیلی قشنگ بود مرسی عزیزم
🥹♥️ یادم چه جوری دولا بودم از درد گوله گوله اشک میومد از چشمام …
😭😭😭😭😭وای واسه من طبیعی خیلی دردناک بودیادمه روزیکه ازبیمارستان میومدم پام رو وی زمین میکشیدم ازدرد
😍😍❤❤
راستی فرزانه جون یادمه ورزش و شروع کردی برای لاغری چقدر نتیجه گرفتی
فقط اینجاشو ننوشته ک تو بایک شکم اوزیون موندی 🤣🤣 بدنی چاق ک لاغر نمیشه
وااااای چقدر قشنگ بود😍🥹
واقعا همینطوره
ای جونم مرسی گلم 😘
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.