۶ پاسخ

اتفاقا من دخترم انقد ذوق میکرد که من میخواستم برم نینی با خودم بیارم البته من دخترم ۵سالش بود
مهد نمی‌رفت می‌گفت یهو من میرم مهد مامانم می‌ره زایمان می‌کنه من پیشش نیستم

دقیقا بدترین قسمتشه

عزیزم میتونی اتاق شخصی بگیری تو بیمارستان
نه تنها بچتون بلکه هرکسی که بخواد می‌تونه بمونه پیشتون

فکر میکردم‌فقط مت اینجوریم ،چه جوری بزارم برم از الان دلم واسش تنگ میشه،شبا بغلش میکنم گریم‌میگیره

منم همش تو فکر همینم

من میگم اگع باردار شدم یجوری پول بدم ک پسرمم باهام بیاد🤣✋️

سوال های مرتبط

مامان گیسو مامان گیسو ۲ سالگی
تو گهواره چندتا مادری هست ک بچشون معلولیت دارن یا مشکل ژنتیکی
بعضی مادرای گهواری دیدم بچشونو از دست دادن و چقد بهشون سخت گذشته
من از همینجا دست بوسشونم چقد صبور بودن
خدا هیچکسی و با بچش امتحان نکنه ادم بدترین دردی ک میتونه داشته باش بنظرم همینه مادر حاضره خودش ی کوشه دراز بیفته ولی بچه شاد بگه بخنده بازی کنه
امروز دخترم بی نهایت شلوغ کرد رف دستشویی جیش کرده اب و باز کرد ی لحظه غافل شدم تمام موکت راه رو خیس اب یعنی خیس ها بدجور عصبانی شدم برای اولین بار از دستم کتک خورد ی ساعت مشغول بودیم با شوعرم تمیز کردیم یهو چشمم خورد ی مداد شمعی پیدا کرده تمام دیوارا.حتی میز تلویزیون خط زده کارد میزدی خونم در نمیومد نشستم گریه کردم کاش بتونم صبر و تحملمو بالا ببرم
البته برام خیلی سخته چون دختر من حرف گوش کن ترین و بهترین دختر دنیا بود هیچوقت اینجوری تا حالا اذیت نکرده و لجبازیای بیخود نداشته همیش ی پارچه خانوم بوده برا همین این کاراش برام قابل هضم نیس
میکن اقتضای سنشه خداکنه زودتر تموم شه واقعا کشش ندارم
هرجا رو جمع میکنم ی جا دیگ رو میریزه