خیلی از لحاظ روحی داغونم دارم بچمو از شیر میگیرم نه اینکه مث خیلیا بگم وای بچم دیگه شیر نمیخوره ناراحتم دیگ بزرگ شده فلانو بهمان نه ...اوناهم هست ولی بیشترررررر بخاطر اینکه نمیدونم روشم درست بود نبود... کار خوبی کردم یا کار اشتباهی... زود بود دیر بود... کلا سردرگمم حالم بده😔😔😔😔

بچم امروز دقیقا دوسالو یک ماهش شد...بنظرتون میذاشتم تا عید بخوره؟یا خوب کردم قطعش کردم ... آخه بهداشت هم گفت وزن نگرفته حتما شیرتو قطع کن دیگ...
بعد من روز اول که شرو کردم هیچی به سینم نزدم فقط با بازیو تی وی و خوراکی حواسشو پرت کردم تا خوابه ظهرش شیرمو دادم دوباره تا شب ندادم تا خوابه شبش دادم... ولی از فرداش یعنی روز دوم تا الان ظهرا خونه نبودم همش مجبور میشدم ببرمش بیرون تو ماشین خودش خوابش میبرد دیگه کلا روز ندادم فقط موقع خوابه شبش دادم بنطرتون خیلی یهویی قطع شد ظهرا هم میدادم بهتر بود؟
ولی با این قضیه کنار اومد دیگ تو روز نمیخواد خیلی... چندباری هم گریه کرد که سرگرمش کردم
نمیدونم یهویی شد بیشتر طولش میدادم آسیب دید یا ن.... 😔 چون کسله خیلی شارژ نیست منم خیلی ناراحتم میترسم اشتباه کرده باشم

۴ پاسخ

بهترین زمان و بهترین روش رو انتخاب کردی
تو مادر اون بچه های و بهتر از همه قلقش رو میدونی
بی حالی و بدخلقی و بدخوابی و .... هم تا دو سه هفته کاملا طبیعیه

اگه گریه و مقاومت شدیدی نداشته و چیزیم به سینت نزدی فکر می کنم روش بدی نبوده

نه عزیزم خوب کردی اتفاقا اینجوری بهتره

نه خوبه درست گرفتی

سوال های مرتبط

مامان دخترم مامان دخترم ۲ سالگی
مامانا تجربه از شیرگرفتنم رو میزارم قبلنم گذاشتم؛ولی دیدم خیلیا پرسیدین...
با این روشا عالیه..بیاین بگم
⭕️اول اینکه دختر من بشدت وابسته بود و برای بچه های وابسته روش یهویی بهتر جواب میده
✅️روز اول وقتی از خواب بیدار شد بهش دادم و بعد تلخک زدم و هروقت دیگه اومد سراغش گفتم تلخه تا این که خودش تست کرد دید تلخه و دیگه اصلا نیومد سمتشون...شب هم ندادم هیچی
✅️درعوض اومدم خوراکی های مورد علاقش رو مثل بستنی تخمه هندونه و ‌.....خریدم و بهش میدادم ک سرگرم شه
✅️رو اول بعدازظهر بردمش باغ وحش حسابی سرگرم شد
✅️روز دوم رفتیم خانه بازی بازم حسابی سرگرم شد و در طول روز هم بازی میکردیم تو خونه
✅️✅️و اما واسه خواب شب که دخترم با شیر میخوابید و خیلی وابسته بود؛بردمش کتاب فروشی و به انتخاب خودش ۸ تا کتاب قصه خرید؛؛؛هرشب اون کتابارو براش میخونم تا میخوابه .....هر ۸ تاشو
و عاشقشون هست و خوب گوش میده تا خواب میره
🚩🚩خداروشکر اصلا نه اذیت شد نه بهانه گرفت و خیلی خوب همکاری کرد
🚩🚩اینم بگم من اول با روش تدریجی شروع کردم دیدم نمیشه دخترم بدتر شده بود و عطش شیر داشت تا اینکه یهویی و با تلخک گرفتم...فقط یکبار خورد و دیگه نخورد اونم در حدی ک فقط زبونشو زد بهش....
مامان 🌼نرگس🌼 مامان 🌼نرگس🌼 ۲ سالگی
خانوما یه تجریه از شیر گرفتن مو بگم
اخرین بار روز چهارشنبه ظهر دادم بهش شبش بی قراری کرد چندبار از خواب بیدار شد میگفت جی جی فقط و فقط آب بهش میدادم دوبار فقط خورد بقیش تو بغلم و رو پاهام میخوابوندم فرداش سینه هام پر شده بود تو حمام زیر دوش با اب گرم خالی کردم شب دومش اصلا بیدار نشد جز یبار آب دادم فقط
فرداش که روز سوم بود صبحش گریه کرد برا جی جی منم تلخک زدم سینه ام گرفت دهنش چندتا مک زد فهمید تلخه دیگه بیخیال شد
شب سوم سینه هام پر شده بود تو خواب عمیق بهش دادم خوب خالی شد و تاصبح اصلا بیدار نشد منم دیگه سینه هام پر نشد (خیلی عجیب بود برام چرا پر نشد سینه هام از جمعه شب تا امروز )
تا ۳ روز بهانه شیر میگیره روز چهارم به بعد خیلی کم یک باری گفت جی جی فقط
الانم دیگه نگفت هیچی امروز
ولی خب چون عادت داشت زیر سینه بخابه یا بغلش میکنم میخابه یا رو پا
خلاصه راحت بود هرچند من خیلی دل نازک و احساسی بودم خیلی غصم می‌گرفت و اینکه اون چند روز اول شوهرم خونه بود خیییییلی خوب بود
اگه نبود من زود جا میزدم واقعا حتما تنها نباشین هم واسه شما هم بچه خیلی خوبه
روز سوم هم جمعه هم بردمش پارک براش اسباب بازی گرفتم 😁
خدارو شکر بخیر گذشت
.۱۴۰۳ ۸ ۹ دو سال و یک ماه و ۲۲ روزگی از شیر گرفته شد 🥲😁
مامان تمشک مامان تمشک ۲ سالگی
تجربه از شیر گرفتن دخترم
انشاالله مفید باشه براتون
اول از همه بگم برای این روش باید کمک داشته باشید، حالا یا همسر یا خانواده یا هرکسی که بتونید در طول ترک به اعصابتون مسلط باشید و جسم و روانتون کم نیاره.
دیروز سومین روز بود که دیگه همون یک وعده رو هم شیر ندادم ب دخترم و کامل گرفته شد از شیر.باورم نمیشه 🥹🥹🥹
یک ماهی میشه که شروع کردم تدریجی
شیر خودم میخورد و خیلی وابسته بود. شب و روز میخورد.
از روش 4در4 شروع کردم ولی بیشتر طول کشید
چند روز اول تا ساعتای 3-4 بعد از ظهر نگهش می‌داشتیم یدون شیر
بعدش هی ساعتش رو اضافه کردم. همسرم خیلی کمک بود گاهی میبردش بیرون که خیلی کمک کننده بود...
چند روزی خونه مادر همسرم بودیم هرچند طبق معمول همش انرژی منفی میداد ولی برای نگهداشتن بدون شیر کمک بود. خانواده خودم مخصوصا پدرم هم خیلی کمک بود.
همش باید سرگرمش کنی بتونه طاقت بیاره هفته های اول خیلی سخت بود برای خودش و خودمون. ولی بعدش هی عادت کرد .
اوایل برای خوابوندنش با ماشین میچرخیدیم رو صندلیش می‌خوابید با کلی بهانه گیری... از اول اصلا روی پا نمیخوابید. تو پتو هم یکی دو باری خوابید فهمید خوابش میبره دیگه نیومد تو پتو 😆
تا یاد بگیره بدون شیر میشه خوابید.
الان دیگه رسیدیم ب جایی که دراز میکشه یا خودش میخوابه یا میگه کتاب بخون بخوابم 🥲🥲🥹🥹🥹
هنوز هم صبح زود بیدار میشه بهانه میگیره یکم گریه میکنه ولی ارومش میکنم سرگرمش میکنم در نهایت با آب یا شیر پاستوریزه یا روشن کردن تیوی اروم میشه...
مامان آقا سبحان مامان آقا سبحان ۲ سالگی
مامان جوجه مامان جوجه ۲ سالگی
از شیر گرفتن بچه 🙂

پارت۱:

سلام به همه ی مامانا و خداقوت از بچه داری ،میخوام تجربه ی خودم از شیر گرفتن بچه رو باشماها هم در میون بزارم شاید مادری مثل من استرس از شیر گرفتن داشته باشه و یا اینکه ندونه از کجا و چجوری شروع کنه ، میخوام کامل از اولش براتون بگم🙂♥️

( بچه ی
من به سینه م به شدت وابسته بود طوری که هر نیم ساعت یه بار باید بهش شیر میدادم😕😏)
از یکماه بیشتره که تصمیم گرفتم بچه مو از شیر بگیرم روز اول تایم ظهر صبح تا ظهر رو یه وعده رو کم کردم ، روز دوم یه وعده ی دیگه رو تا یه هفته این روند کم کردن رو ادامه دادم پایان هفته که شد دیگه کامل تایم بعداز صبحانه تا ناهار بهش ندادم
هفته ی دیگه به همین روند تایم ناهار تا شام رو کم و سپس قطع کردم
این روند رو تا دو هفته ی دیگه ادامه دادم
یعنی تایم صبحانه( بعداز خواب)
ناهار قبل و بعداز خواب
شام (قبل از خواب)
اینجوری شده بود که بچه م فقط موقع خواب شیر میخواست و بدون شیر نمیتونست بخوابه!!!!
که
۴روز پیش تصمیم گرفتم اونم ترک بدم ، روز اول تایم صبح رو بهش دادم ولی ظهر نه( منظورم برای خواب ظهره) یه عالمه بی تابی کرد و خیلی خوابش میومد ولی بهش ندادم و ظهر نخوابید و خیلی گریه و بی تابی میکرد منم بردمش مغازه و براش خوراکی خریدم توی خیابون میچرخوندم ولی بچه م طفلک خسته ی خسته بود وخوابش میمومد😔🥺 ولی من مقاومت کردم
این روند تا شب ادامه دادم، شام خورد و الان موقع خوابش بود ولی نمیتونست بدون ممه بخوابه ساعت نزدیک ۱۲شب شده بود ولی از صبح نخوابیده بود و بلند بلند گریه و بی تابی میکرد منم براش با گوشی کارتونی که دوست داره گذاشتم هم نگاه میکرد و هم بی تاب بود و باز مقاومت کردم تا اینکه در حین کارتون دیدن خوابش برد🥺