شما چطور با اضطراب هاتون كنار مياييد
من بخاطر يسري مشكلاتم كه يكيش حرف نزدن بچه كوچيكم يكيش جراحي بچه بزرگم(دوتا پست قبلي خواستيد بخونيد)
هممممش تو استرسم
همش حس ميكنم قلبم داره پاره پاره ميشه يا انگار يكي داره محكم ميكشدش بيرون بدنم
گاهي حس ميكنم يه توپ از قلبم مياد تا گلوم حبس ميشه(بغض نيست)
ديگه نميدونم جيكار كنم
😣

گلم بیا خصوصی

ببين حتما برو دكتر تا قرص ارام بخشي بده كه خواب اورم نباشه
مامان من قرص پروكسايد ميخوره تحقيق كن بخور

رایان منم هیچ کلمه ای نمیگه و از همه بدتر سه ماه تمامه لب به غذا نزده و فقط شیر و نون خورده خالی همین و چند شبه رفلاکسش برگشته و نصف شبها بالا میاره
چند روز پیشاز شدت ضعف و گریه پنج ثانیه از هوش رفت
من حس میکنم خیلی وقته مردم و تا رایان حداقل غذانخوره به زندگی برنمیگردم😞😢

بیخیال میشم بهش سعی میکنم فکر تکنم
خودمو سرگرم چیزای دیگ میکنم
چندساله زیربغلم ی برامدگی بیرون اومده دکتر گفت عمل کن واسه زیبایی منم چون میترسم عمل نکردم
بیشتر اوقات تیشرت می پوشم تاپ نمیپوشم که چشمم بهش نیفته

میدونی عزیزم خیلی چیزا تحت کنترل آدم نیست. هرکاری ازت برمیاد انجام بده بقیشو بسپار به خدا. من اینجوری همیشه دلم آروم میگیره