سلام مامانا خوبین یک مشکلی خیلی وقته با دلانا دارم این که تا یک غریبه تو خیابون نه ها تو مهمونی ها میبینه مخصوصا مرد ها ی مسن که موهاشون سفید باشه خیلی میترسه .. جوری که اگه نزدیکشون بشه قش میکنه از گریه خیلی غیر منطقی رفتاراش تا کی این ترس ها ادامه داره بچه های شما هم اینطورین ؟؟ هر جا برم اولش باید به همه توضیح بدم که نزدیک نیاین این میترسه و فلان و فلان ....
از گردنم میگیره ول نمیکنه تا نبرم ی جا که تنها باشه ولکن نیست

سلام دوستم بچه ش این مدلی بود بردش از این مهد های مادرو کودک هست الان میگ خیلی بهتر شده

عزیزم فک میکنم طبیعیه
اگه میتونه منظورش رو کامل با کلمات بیان کنه، باهاش صحبت کنید ببینید چرا این رفتارو داره. شاید یه خاطره بد تو ذهنش باعث این رفتار میشه
اگه خیلی نگرانید میتونید به یه روانشناس کودک هم مراجعه کنید

برعکس پسر من فقد با مردا خوبه با پیرمردا بیشتر جوره چن بابابزرگش پیرمرد و خیلی دوسش داره

من ازبچی تاالان کسایی ک زال هستن میترسم ازشون ن دوستدارم ببینمشون ن نزدیکشون بشم موهاشون بدن‌ هاشون کلاسفیده میترسم

کسی تو اقوام با این کشخصات اذیتش کرده؟مثلا ناخواسته بابات سرش داد بزنه یا پدرشوهرت

یه کادو براش بگیرین بدین به اون آقا بگین بهش بده

پسر منم با بابام این مشکل داره
اصلا باهاش ارتباط نمیگیره
اونم سفید

دختر من قبلا این مدلی بود یعنی ما اصلا نمزتونستیم تو یه جمع بشینیم من کلا با دخترم تو اتاق بودیم
الان بهتر شده یه ۱۵ دقیقه اول نمیتونه باهاشون ارتباط برقرار کنه ولی بعدش بهتر میشه باهاشون گرم میگیره

بچه من کلا از مرد جماعت چنیم واکنشی میده فقط باباش میخاد

ببین پسر منم دقیقاً از پیرمرد ها اصلا خوشش نمیاد ، ولی شدت عکس العملش از دختر شما کمتره، مثلاً از اون پیرمرد فاصله می گیره و فرار می کنه میاد تو بغل باباش یا من