۴ پاسخ

سلام عزیزم،منم بچه دوممو همین طور بودم،ولی وقتی به دنیا اومد اینقدر خودشو عزیز کرد،یه وقتایی خسته میشم،بهم میگفتند بچه اولیت. سوزوندی،زود بود،عذاب وجدان میگرفتم به خودم میگفتم مرض داشتم بچه دوم آوردم،آخه بچه اولم سه سالش نشده بودکه این به دنیا اومد،اون تو دوران وابستگی به مادر بود،اینم همینطور. ولی الآن میبینم خیلی خوبه،لذت میبرم ازشون،از بودنشون،بازی کردنشون،با اینکه کوچیکن خیلی شیرینن.
نگران نباش،وقتی بغلش کنی باورش میکنی.
حسابی به خودت برس که بدنت ضعیف تره وبیشترباید انرژی داشته باشی‌.

منم دقیقااا خود خودتم
چه میدونم تاثیر هورموناست یا چه کوفتیه

عزیزم
من روزی که میخواستم برم برای زایمان ، تو ماشین اشکام بند نمیومد، شوهر و مادرم فکر میکردن بخاطر ترس از سزارین و درد هاشه، ولی من بخاطر ابن گریه ام گرفته بود که با وجود پسرم ک ماشالله شیطون و لجبازه، این شرایط جدید و اومدن نوزاد ،چطوری میشه برام؟ میتونم اصلن اوضاع را مدیریت کنم یا ن
الان ک میبینم ترسم بی دلیل نبود ، پوستم رو کنده پسرم....لجباز بود لجباز تر شد....غرغرو بود ،بدتر شد،بااینکه خیلی سعی کردیم بیشتر بهش توجه کنیم ولی...
گاهی عصبی میشم ابن روزا ک دست تنهام و سرش داد میزنم و بعد خیلی پشیمونم و حس مادر بد بودن دارم....😔

😍😍😍👏🏽🫀الهی چه مامان خوبی ایشالا اینم ب خوبی ب دنیا میاری ب شادی
نگران چیزی نباش اینم‌فکر‌اولین بچه ایی ک‌میخای ب دنیا بیاری😍😍🥰

سوال های مرتبط