۱۰ پاسخ

سلام عزیز...
خیلی هم عالی...نوش جونش
فقط اینکه نزدیک ناهار و شام برمیداری؟نمیره همینطور بخوره اونوقت ناهار دلش نخواد؟

مرحبا بانوی دانا 🌹

به به چه عالی 😍😍
نوشجونتون باشه

چقد خوبه اینجوری حق انتخاب هم میدی بهش‌ آفرین بهت

تخمه رو می‌تونه خودش پست بگیره؟

من که شوهرم همه رو یه روزه میخوره

دخترمن اگه ایناروببینه کلا پخش زمین میکنه مکافات دارم باهش

من اگه ایکارو‌ کنم‌ پسرم تاهمرو نخوره‌ ول نمیکنه بخوره هم دیگه میلی به غذانداره

منم باخوراکی اینکارکردم مخصوصاشکلات بهش میگم بخوری دلت دردمیکنه نمیخوره اگه یه وقت تومهمونی باشیم یدونه میتونه بخوره

اینطوری دختر من همه رو میریزه زمین
وگرنه ایده خوبیه

سوال های مرتبط

مامان راد مامان راد ۳ سالگی
سلام مامانا

ما از ۸ ماهگی که دندونای پسرم در اومد مسواک رو شروع کردیم مسواک انگشتی

که هم لثه‌هاشو ماساژ میدادیم هم اون دوتا مروارید قشنگو

یکی از علتای مسواک تو این سن اینه که دیدین خیلیا تا چیزی میره تو

دهنشون عوق میزنند، مسواک زدن از سنهای پایین این مشکل رو رفع میکنه

به جز فوایده دیگه‌ای که داره تمیزی دندون ،عادت کردن به کارهای درست و …

این مسواکی که تویه عکس میبینید رو بیشتر جاها دیدم شهر کتاب

و داروخونه‌ها و …

تویه این سن ما باید به بچه‌امون دو گزینه برای انتخاب بدیم

من هر موقع میخوام ازش نظر بپرسم تویه لباس پوشیدن یا خرید

خودم کلی میگردم بعد از گشتن دو تاشو انتخاب میکنم و به پسرم میگم

کدوم میخوای میتونی از این دوتا یکیشو انتخاب کنی

و هر موقع داره استفاده می‌کنه با کلی تعریف و تمجید میگم چه انتخاب خوبی

کردی چقدر خوشرنگه

چقدر لطیفه و …

موقع مسواک زدن هم اوایل دوتا مسواک بود یدونه کمکی برای من

حالا که یادگرفته خودش کامل میزنه دیگه کمکی جمع شده

طوری شده بعد ناهار و شام سریع مسواک میزنه 😍😍😍
مامان راد مامان راد ۳ سالگی
ما که خوابیدیم😴😴
قبلش اینو بگم

امروز به یک نتیجه خیلی خوب رسیدم گفتم به شما هم بگم قبله خواب
چند رپز بود هم من هم پسرم خیلی کلافه میشدیمو به پر و پای هم میپیچیدیم
از طرفی من منتظر دوتا ایمیل مهم بودم و استرس و اضطرابم بالا

و میخواستم سرمو با کار کردن مشغول کنم که پسرم میومدو …

خلاصه هنوز هم تنش دارم

اما امروز صبح ساعت ۶:۴۰ دقیقه که صبحونه رو خورد، شروع کردم

وسایل غذارو از یخچال و … در آوردم و ازش کمک گرفتم

غذارو که گذاشتم رویه گاز ساعت ۸:۲۰ دقیقه بود

براش شیر با مکمل درست کردم برای خودم هم شیر قهوه

بغلش کردمو رفتیم تویه اتاقش
بغلش کردمو مدام بوسش میکردم یهو سایه یک شکل از نور آفتاب و سایه رویه سقف بود پرسید چیه؟
گفتم مثل ذوزنقه‌ست، همونطور که بغلش کرده بودم گفتم راد نمیدونم یادت میاد یا نه ولی کوچولو که بودی به اتوبوس میگفتی اتودوس، به حلزون میگفتی حللوس … و مدام میخندیمو بوسش میکردم

این اتفاق ممکنه برای یکساعت بوده باشه

❤️اما مامانا اینقدر مؤثر بود چه برای خودم و چه برای پسرم❤️

که تا ظهر دیگه سراغم نیومد و تو اتاقش کتاب میخوندو با وسایلش بازی میکرد

خدا شاهده براش میان وعده بردم بهم گفت ماما دستتون درد نکنه

و من اومدم بیرون تا ساعت ۱:۳۰ ظهر که وقت ناهار بود

😍😍✌🏼✌🏼خواستم بگم اگر منه مادر و بچه‌ام غنی از محبت نشیم ممکنه رفتارهایی ازمون سر بزنه که عواقب خوبی نداشته باشه
پس به نیازهامون توجه کنیم😍😍✌🏼✌🏼