اوایل بارداریم که بود مامانایی که روزای آخر بارداری شون بود تو گهواره میگفتن دلم برای تکونای نی نی تنگ میشه و دلم نمیخواد این لحظه ها تموم بشن رو عجیب میدونستم و با خودم میگفتم چه حرفا...
مگه میشه آدم دلش برای تکونای نی نی کوچولویی که توی دلش بوده تنگ بشه در صورتی خودش توی بغلت هست و داری صورت ماهش رو نگاه میکنی
.
اما دیدم بعله، درست میگفتن
و رسید امروز که آخرین روز بارداری من هست، در واقع بهتره بگم آخرین شب یا حتی آخرین ساعات و آخرین لحظاتی که دختر کوچولوم توی دلمه و با هر حرکتی که میکنه من بیشتر از قبل قربون صدقه اش میرم
خیلی شوق دیدنش رو دارم اما با این باز هم دلم نمیخواد این تکونایی که همه زندگیم شدن، تموم بشن
مادر شدن واقعا حس عجیبیه و من امشب هم من و همسرم آخرین شب دوتایی مون رو زندگی کردیم و از فردا ما یک خانواده سه نفره خواهیم بود... 🥰❤️
با آرزوی بارداری همه خانم های عزیز و مهربون و تجربه این حس زیبا برای آنها... 🤲❤️
2.50 بامداد دوشنبه 17 دی 1403

تصویر
۱۰ پاسخ

عزیزدلممم🥹🥹🫠❤️

پناه خانم اومد بسلامتی؟

پیشاپیش قدمش مبارکت باشه عزیز 😍
چه متن زیبایی💖💋

🥹🥹🥹🥹

عزیز دلم....

ای جانم صحیح سالم بغلش بگیری
برای منم از ته دلت دعا کن سر وقت زایمان کنم تهدید ب زایمان زودرسم

اخی عزیزممم

الهی بگردم 🥹😍
به سلامتی زایمان کنی

ب سلامتی زایمان کنی نینیت بیاد بغلت و بانمک بازیشو ببینی اصلا دیگ فکر نکنی ب لگداش 😍😍

انشاالله همه مامانا زایمان راحت و بی دردسری داشته باشن شما هم همچنین گلم❤🌙

سوال های مرتبط