سلام دوستان عزیزم
‌دیشب که باپسرک پنج سالم صحبت میکردیم گفت مامان تو هیچوقت پیر نشو من دوست دارم دوس ندارم پیربشی🥺🥺گفتم خب عزیزدلم همه یه روزی پیر میشن من پیر بشم شما بزرگ میشی 😍😍بعد گفت آدما پیر میشن بعد چی میشه گفتم هیچی یه روزی خدای مهربون میگه دلم تنگ شده واستون بیاین پیشم ومیرن پیش خدا همونطوری که باباجون من رفته(البته پیرنبود💔💔💔).گفت نه پیرنشو گفتم باشه بعد شروع کرد گریه کردن نیم ساعت گریه میکرد وهرکاری میکردم آروم نمیشد ومیگفت تو میری پیش خدا🥺🥺🥺گفتم نه عشق مامان گفت چرا خود یه روزی میگه بیا پیشم وگریه میکرد😭😭بعد نیم ساعت باکلی قول که نه من نمیرم واینا آروم شد وبعدم شام خوردیم خوابید ولی از نصف شب تب کرد بمیرم براش🥺🥺🥺
‌من همیشه دوست داشتم پیرنشم نهایت در میانسالی نباشم ولی بعدمادرشدنم همش میگم خب بچه هام چی🥺🥺
‌چقدر سخته مادرشدن.چقدر سخته کوچولویی مادرش رو ازدست بده پسر من فقط بخاطر یه فکر اینقدر گریه کرد💔💔💔😞😞😞😞

تصویر
۷ پاسخ

مادر کسیه که می‌تونه جای همه رو پُر کنه ولی هیچکسی نمی‌تونه جاش رو بگیره، مادر کسیه تا زمانی که سنت بره بالا و میانسال هم بشی میگه بیرون میری مواظب باش از خیابون رد میشی!
مادر کسیه که تو سخت ترین شرایط و بحران پشتته و غصه تو میخوره
مادر یعنی اون فرشته‌ای که با اشکت اشک میریزه با خنده هات می‌خنده
مادر یعنی بی خوابی تا زمانی که تبت قطع بشه
مادر یعنی گفتن خودتو خوب بپوشون
غذا خوردی؟! گرسنه نمونی
مادر از زمانی که میفهمه در وجودش بچه هست عشق رو تجربه میکنه، هی غصه اینو میخوره نکنه برای بچم اتفاقی بیافته!
تا زمانی که عمرش رو به پایانه به فکر بچه هاشه که نکنه غصه بخورن و...
مادر یعنی تجلی خداوند بر زمین
یعنی تمام مهر و محبت خداوند درون جسم یک انسان زمینی
یعنی نمود لطف و محبت خداوند بر تمام زمینیان
مادر یعنی چهار حرف مقدس،
یعنی نشانی عشق بی کران،
عشقی که از همان روز اول که فرزندش شدی، در قلب مهربانش جوانه زد و به بار نشست
مادر یعنی به تعداد همه روزهای اینده تو، دلواپسی! مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری! مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد! مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود!
همه ی صفت های قشنگ رو در شان مادر بگی باز کم گفتی! دوست دارم مادرم😭

مامان نیکا عزیزدلم کانال واتس اپم بیا😍کلی بازی و‌کتاب جذاب نی نی🥹با قیمت های خیلی مناسب تر از پیج‌ها😍بهم پیام بده واتس 09902737450

تصویر

الهی بگردم چقد اشک ریختم🥹🥹🥺🥺🥺🥺

کاش هیچ بچه ای این اتفاق براش نیفته💔🫂

من ۳ سالم بود که مادرمو از دست دادم و تا الان حسرررررررتش به دلمه و همیشه یه غم بزرگ تو دلمه و همه جای زندگیم کمبودشو حس کردم💔

پس چی 🙂

دوستم یه سپر هشت ماهه داره و بعد زایمانم فهمید تومور داره
بجون بچت با همون حال خوبت دعا کن خدا بهش سلامتی بده و سایش بالا پسرش باشه 😭😭😭😭

سوال های مرتبط

مامان آنیسا مامان آنیسا ۱ سالگی
خانوما شوهرتون بهتون فحش میده؟دعوامون شد بهم گفت گو ه خوردی با پدرت😔منم گفتم تو خوردی با اون بابات که مثل سگ افتاده بود بیمارستان
خدا شاهده همون لحظه پشیمون شدم از گفته خودم چون باباشو دوس داشتم یهو حمله کرد بهم گفت چی گفتی منو خفه کرد با سیلی زد تو دهنم😭😔
گفت گمشو از خونم بیرون گفتم اونی که میخواد گمشه تویی هنوز این سیلی که زدی بهم رو دوست پسرم بهت میزنه نه بابام😐😐😐😐آخه من این حرفارو از کجا میارم همون لحظه خاک تو سرم
یا خدا بازم حمله کرد
زد تو سرم گفت خاک تو سرت پس دوس پسرم داری اره گفتم آره
😐😐😐😐😐😐گفتم آره بعد دوباره دعواااااااااا فحششش های خیلی بد خانوادگی ناموسی من به اون اون به من
خوبه دخترم خونه نبود مثل دوتا سگ افتادیم به جون هم
بعد دستشو تا جون داشتم گاز گرفتم نفسش رفت داشت بیهوش میشد ترسیدم بیشتر گاز گرفتم
حس کردم گوشتش داره کنده میشه میاد دهنم😭😔آخه ترسیدم ول کنم بزنه
بعد هیچی گریه کرد😐گفت حرفات آتیشم میزنه از خدا میخوام امشب یا تو بمیری یا من
مامان هاوُش خان🦁 مامان هاوُش خان🦁 ۱ سالگی
✨تجربه وحشتناک دررفتگی آرنج پسرم✨
الان که دارم اینارو مینویسم گیجم ، انقدر که گریه کردم . اصلا صداهارو بد میشنوم . معدم داره سوراخ میشه . اینطوری بگم که من و شوهرم یه سکته ناقص زدیم پدرمون دراومد امشب ....
براتون مینویسم که بدونید ولی امیدوارم هرگز هرگز هرگز هرگزززز واسه هیچ پدر و مادری پیش نیاد .
بیرون بودیم . پسرم ایستاده بود و من دستشو گرفته بودم که قدم بزنیم بریم سمت ماشین . یهو لج کرد خودشو کج کرد به سمت زمین . یهو احساس کردم یچیزی توی دستش گفت تق . شروع کرد گریه کردن . دستشو ثابت نگه داشت دیگه تکون نداد . گریشم قطع شد. هی من گفتم بخدا دستش یچیزی شد هی پدرشوهرم گفت نه بابا هیچی نشده .
شوهرم اومد گفتم بخدا دستش یچیزی شده خدا شوهرم نگه داره هلال احمر آموزش دیده قشنگ‌ بلده . تا دستشو دست زد گفت آرنجش در رفته ولی من دلشو ندارم جا بندازم . من گریه شوهرم گریه گریه کنان رفتیم به سمت بیمارستان میلاد لاهیجان . الهی دکتر کوروش شریفی هرچی از خدا میخواد بهش بده به حدی خوش برخورد مهربون متخصص . تا دست هاوشو دید گفت اصلا نگران نباشید هیچی نیست نترسید . دید خیلی بی قراریم خارج از نوبت مارو برد داخل اتاقش .
(بقیه داخل کامنت اول . زیر همین تاپیک )