مادرسوهرم زنگ زده حال بچمو بپرسه که دیروز واکسن زدین .بعد میگه برس به بچمون نمیدونم چرا بدم میاد اینجور میگه

مهم نیس اونم مادره بهرحال منم خیلی سعی میکنم ناراحت نشم از حرفای خیلی سخت تر همش باخودم میگم اونم مادره عب نداره،

به منم میگن تو اهمیت نده حرف زیاده مهم خودت وهمسرت کوچلوی گلتون هستین

دشمنن بخدا عسلم کنه دهنمون زَهرو انگار بخوردمون داده

اشکال نداره
مامان خودمم میگه ولی بهم برنمیخوره مادرشوهر چون اندازه مادر نزدیک نیست بد برداشت میشه

کلا حرف نمیزنن نیش میزنن

در اینجور موارد بگو منم کمتر از شما نگران بچم نیستم که مادرجان

درکت میکننم عزیزم..خانواده همسرم هم هر وقت زنگ میزنن میگن لیای ما چطوره😐 من حس خوبی نمگیرم واقعا.. حالا شاید من خیلی حساسم ولی واقعا دوست ندارم..

خوبه گفته بچمون مادر شوهر من میگه ب پسرم برس
بعد هنیشه گوش زد میکنه ک بچه واسه خانواده شوهر من دق میکنمااا

میگن دیگه .
خانواده همسر منم میگن
تازه ب من میگن خوب غدا بخور ب خودت برس ب بچه شیر میدی قوت بدنش کم نباشه چون خودت لاغری 🤣🤣🤣

بچمون؟ بگو بچه شما سرکاره