۸ پاسخ

پس احترام چی میشه؟ نه احترام به بزرگتر فقط احترام به کسی که حرف میزنه. بعدا تو مدرسه نمیتونه تحمل کنه ساکت بمونه. همین کارا رو کردن که یه مشت بچه بی ادب بار اومده ببخشید اینجوری گفتم دور از جون آشناتون. ولی آدم باید تعادل رو رعایت کنه نه بزنه تو دهن بچه باید یادش بده مثلا حرفش که تموم شد بگه حالا تو بگو مامان جون. اینا اتفاقا نشانه اعتماد به نفس نیست چون جامعه جایی برای اینجور افراد که عادت دارم بدون تحمل به مقاصدشون برسن.نداره

من خودم همیشه میگم ببخشیدیه لحظه ببینم دخترم چی می گه بعدحرف دخترم زدتموم ادامه میدم

اره واقعااا
باید اینجوری باشیم

من موافقم اون زن ۵۰ ساله میره و سالی یه بار میبینیش اما بچه ات به بچه با اعتماد به نفس میشه البته که من بود میگفتم عذر میخوام و رو به پسرم میگفتم جانم مامان حتما عذر خواهی میکردم که پسرم ادبم یاد بگیره اما اولویت منم همیشه بچه امه

درستش اینکه از طرف مقابل عذر خواهی کنه بگه ببخشید یه چند لحظه میون کلامتون من عذرمیخوام
بعد به پسر‌یا دخترش بگه جانم مامان من دارم صحبت میکنم کارتون واجبه بفرمایید

به نظر من باید به بچه بگی صبر کن صحبتمون تموم شه ولی بستگی به سن هم داره میشه از طرف معذرت خواهی کنی و به بچه گوش بدی من الان دومی و انجام میدم فعلا

ولی بنظرمن بچه باید یادبگیره وسط حرف کسی نپره من واقعا این اخلاق بچه هارو دوست ندارم ک دوتا بزرگتر دارن حرف میزنن وسط حرفشون میپرن و تکرار میکنن حرفشونو باید صبرکنن حرف تموم بشه بعد صحبت کنن ک بهشون کامل توجه بشه

خواهر منم از اول همین بود مثل آشناتون الان دخترش ۱۷ سالشه اینقدر محکم تو جمع حرف میزنه وقتی میخاد حرف بزنه همه سکوت میکنن گوش کنن چون با اعتماد بنفس شده از سه سالگی خواهرم فرستادش مهد زبان الان آبلتس داره زبان المانی هم یاد گرفته المپیادی هست جزو انجمن نخبگان تهران هست مدرسه فرزانگان درس خونده ابتدایی دوسال جهشی خوند همه اینا رو میدونم صددرصد بخاطر احترام پدرمادرش بهش بود و اینکه خیلی به حرفش گوش میکردن تو جمع اگه چیزی میگفت بهش نمیگفتن ساکت بزرگتر حرف میزنه تازه تشویقش میکردن که وااای چه حرف خوبی زدی اینقدر بردنش بالا که همون بالا موند کاش هممون یاد بگیریم مثل خواهرم باشیم

سوال های مرتبط

مامان دو دخترم🌸🌞 مامان دو دخترم🌸🌞 ۱ سالگی
خانما من بچه هام یکسال و هفت ماه فرقشونه اولی ۳۶ هفته به دنیا اومده دومی ۳۸ هفته در حال حاضر اولی دومی در یه حدن حتی دومی بهتره اولی هر دکتریم میبردم میبرم میگه یک روزم تو شکم مادر یک روزه تفاوتاشون بخاطر همینه دلم یه طوری میشه عذاب وجدان داره خفم میکنه حالم بده همش حس میکنم من نتونستم تو شکمم نگهش دارم بخاطر سهل انگاریای من بوده اگر دردامو جدی میگیرفتم اگر حواسم بود به کیسه آبم هزار تا اگر دیگه شاید الان اینطوری نمیشد بچم الان سه سال و شش ماهشه خواهرش یک سال و یازده ماهشه بچه باهوشیه نمیگم نیست ولی صحبت کردنش در حد اندازه خواهرشه از نظر حرکتی خوب بود خوب که نه عالی بود زود راه رفت زود نشست زود گردن گرفت خواهرش اینارو یکم دیر انجام داد ولی از نظر صحبت کردن همه کوچیکه رو با بزرگه مقایسه میکنن مدام هی میگن وای این چقدر واضح صحبت میکنه چرا خواهرش نمیتونه دکتر بردیش چرا بعضی جملانش نا مفهومه تا الان باید عین بلبل حرف میزد باهاش حرف نمیزنی؟ با اینکه من ارتباطم هم با کوچیکه هم با بزرگه تا یه حده کوچیکه ماشالله زده تو کار انگلیسی تو کارتون چند تا کلمه انگلیسی یاد گرفته دیروز سیب دیده بود تو جمع گفت مامان اپول اپول غصه بزرگه داره منو میکشه حتی نمیتونه اسم خودشو بگه دیروز ازش پرسیدن اسمت چیه برگشت به من‌نگاه کرد که من بگم اسمشو شما کسی داشتین تا ۴ سالگی نتونه درست صحبت کنه بعد درست بشه؟پدرشوهرم میگن ۱۵ سالگی حرف زدع خیلی نگرانم گفتار درمانیش از ۱۰ ۱۵ روز آینده شروع میشه یک روز درمیون میخوام ببرمش