عزیزم بچه من ۵ ماهه بود و خانواده شوهرم جنوبی هستن و تازه برای اولین بار رفتیم خونشون و نگو پدر شوهرم کرونا آنفلوآنزا داشته و دکتر گفته قرنطینه شو ولی تا ما رسیدیم بچه رو هر روز گرفت و بوسید و نمیگفت بما که کرونا آنفولانزا و خلاصه ما هم گرفتیم و بچه ۵ماهه من پارسال عید تشنج کرد و بستری شد و تا به الانش همیشه قرص میخوره و حالا دکتر گفته عید باز بیارین و نوار مغزی بگیرم تا اگه اکی بود کم کنم داروهاشو و در طی این چند ماه هم باز نوار مغزی شده دخترم.حالا قبل از تولدش هم ویروس رزویلا گرفت دوباره بستری شد.خدا به هیچ مادری مریضی بچه رو نشون نده
ببخشید اینو میگم ولی یه عده واقعا خیلی نفهم و گاون من خیلی بااحترام صحبت میکنم ولی سر بچه ها من خیلی اعصابم بهم میریزه خب مریض چرا بچه رو بوس میکنی واقعا سر منم این موضوع پیش اومده جلو چشمم یکی از دوستای مادرشوهرم مریض بود گرفت بچه رو ماچ ماچ نتونستم چیزی بگم ولی انگار به دلم چنگ انداختن
بابت بی ادبی هم عذر میخوام
ولی بازم میگم یه عده نادونن نادون به دنیا اومدن نادونم از دنیا میرن همین
واییییییییییی قشنگ درکت میکنم جاریم و بچه و شوهرش داشتن اومدن خونه مادرشوهرم همه درگیر کردن پسرم یک ماه و نیم طول کشید ۱۲ تا دکتر بردم باز دیروز رفتم خونه مادرشوهرم جاریم برگشته میگه شما سخت میگیرین ما بجه مریض باشه اصلا همه جا میریم خواستم بگم تو خیلی گاویییییی
بله وقتی شب یلدا نفری یه ژله دست میگیرن خونه به خونه راه میرن قطعا این جور چیزا شیوع پیدا میکنه
من ازاول پاییز رفتو آمدو بهخونم غدغن کردم
حتی خودمم جایی نرفتم
خونه مادرشوهرم طبقه پایینمونه دوروز یکبار میریم اونم درصورتی که حتی عطسه نکنن هیچکدومشون
من آبجیم جشن دندونی بچشدعوتم کرد نرفتم فامیلا میهمونی میگیرن نمیرم
شمام میتونستی نذرتو بدی شوهرت بره ادا کنه یا مادرت خاهرت عزیزم .
اون عمه خانوم هروقت دیدینش بهش بگو بچه اینجوری شده
طوری که بفهمه شمااحتمال میدید اون مقصر بوده باشه
بلکه به خودش بیاد تکرار نکنه
عزیزم ان شاالله ک همیشه خوب وسالم باشع
بدنش ضعیفه عفونتم داشته ک هی با تب مریضی خودشو نشون میداده
خیلی خیلی ترسیده بودم مخصوصا که اینستا رو باز میکردم و میدیدم کلی از این کلیپ ها هست کع بچه ها گرفتن تو کامنتا میرفتم میدیدم میگفتن اره بچه پا تب کرد عفونت کرد و از بین رفت تمام دست و پاهام رعشه می افتاد خودمم لین بین مریض شدم کلی مخاط خونی زیاد زیاد از بینیم میومد ۴ کیلو لاغر شدم
خلاصه کلی نذر و نیاز ، یه کم طلا فروختم باهاش یه گوسفند کشتیم کامل دادیم به خانه اتیسم ، کلی شیر نذر حضرت علی اصغر کردم ۵ تا اسباب بازی و شیرخشک برای بچه یتیم خلاصه ....
سه هفته عذاب اور برام گذشت ، دقیقا سه هفته با ۶ ۷ تا دکتر اخر سر یه دکتر تو بیمارستان کسری بود اون گفت بچه حال عمومیش خوبه نیازی به بستری نیست( چون خیلی خسته شدم بودم واقعا ترسیده بودم به بستری راضی شدم گفتم چند روز نگه میدارن سرم و آمپول میدن خوب میشه تموم میشه) ولی بچه رو نگه نداشت دارو داد گفت تو این یک هفته اگر تب کرد بیار اگر نه که خوب میشه ، خلاصه این هفته آخر هم با سلام و صلوات گذشت و آراد خیلی حالش بهتر شد ازمایشم دادیم عفونتش خیلی کمتر شده بود یعنی نرمالش تا عدد ۱۵ بود برای اراد رو ۴۱ اومده بود اولش ۷۵ بود( این عدد بالای ۱۰۰ خطرناکه) دکترشم گفت این عدد طول میکشه پایین بیاد وگرنه اراد کاملا خوب شده ریه اش و اینا خوبه دیکه علائم و تب هم نداشت ...
خلاصه این کابوس پنجشنبه تموم شد ولی دکتر خیلی تاکید کرد که به هیچ عنوان بچه ها رو بیرون نبرید تقوییتشون کنید و اگر حتی پدرشم عطسه کرد از خونه بیرون کنید
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.