خدا منو لعنت کنه امروز سر بچه ی ۵ ماهم داد زدم اونم ترسید گریه کرد چیکارکنم دست خودم نیست دارم دیوونه میشم دیگه بیخوابی و بچه داری خیلی بهم فشارآورده،همش به این فکرمیکنم کاش سر زایمان میمردم منکه انقد کم تحملم سر بچم خالی میکنم😔

منم شبا بهش هی میگپ بخاب بخاب
اروم یکی زدم رو پاش خیلی اروم ها الکی
انقد عذاب وجدان داشتم ک
گفنم اون فرق شب و روز رو نمیفهمه ک
دیگ بعد این کاریش ندارم هر چ قدر بیدار بمونه
اون نخاسته بیاد ب این دمیا ک ما اوردیم پس باید تحمل کنیم

منکه همش دارم داد و بیداد میکنم... شب تا صبح نمیخوابه.بعد اینکه میخوابه هم خودم بد خواب شدم و خوابم نمیبره.. پریشون و کلافه ام عزیزم...
ولی خب دیگ.‌. خودتو سرزنش نکن

عزیزم همیشه وقتی تواین شرایط قرارمیگیری پدرومادرای روتصورکن که ارزوشون داشتن بچه است وحاضرن کل دارایشونوبدن تابچه داشته باشن وقتی این شرایطوتصورکنی هرلحظه برابودنش خداروشکرمیکنی واین شرایط سخت برات شیرین واسون میشه

انگاری شرایط منو گفتی تازه من دوتای دیگم دارم مخصوصا دختر من ک دائمممممم در حال گریه و جیغه چند روزه کار خودم گریه اس واقعااااا کم آوردم

سعی کن سر بچه داد نزنی چون ممکنه سلول های مغزیش آسیب ببینه خدایی نکرده

خدا نکنه بمیری عزیزم. ما هم همینطوریم. آدمیم دیگه گاهی کم میاریم. خودت رو سرزنش نکن گلم❤️شرایط ما هم همینه. منم دست تنهام.

عب نداره هممون همینیم. بچه داری خیلی سخته

بخدا یه وقتایی فکرمیکنم که خودمو بچه رو از پنجره پرت کنم پایین همش افکار عجیب غریب تو سرمه نمیدونم چرا اینجوری شدم من قبل زایمانم خیلی آدم صبوری بودم