اشکام میریزن ، از دیشب دلتنگشم اصلا پیش من نمیاد طرف من نمیاد نمی‌دونم چرا گریزون شده عمش اومد بیارتش کلی جیغ زد مامان نه سفت چسبید بغل عمش هیچی دوباره بردنش تا خواب بره من برم بیارمش ، دلم گرفتهعه دلم برا بچم تنگ شده نمی‌دونم از دیشب چرا از من میترسه گریزونه ، اشکام همینجوری دارن میریزن 😓از تنهایی

عجیبه تا حالا ندیدم این مدلی
بچه هرکاریم باهاش کنی آخرش ب خودت پناه می‌بره

اینو اگر با روانشناس مطرح نکنی علتشو پیدا نکنی بچه بیاد بدتر میشه چون به اونم باید توجه کنی و تمام وقت و انرژیت واسه نوزاد میره بعد این میره دیگه نمیاد حسادت و تنفر به گریزون بودنش اضافه میشه

عزیزم من فکر میکنم بخاطره بارداریته اینجوری شده انشاالله چند هفته اینده زایمان میکنی انشاالله بهتر میشه

عزیزم حرص نخور تنها نیستی😅پسر منم دو سال و سه ماهشه قبل زایمانم هم خیلی عمه هاشو دوست داشت از صبح میرفت تا عصر برای خواب میومد پیشم
زایمان که کردم کلا سه چهار روز اول نمیومد پیشم هر چی صدا میزدم هم نمیومد دیگه الان یکم بهتر شده
فقط باید صبر داشته باشی 😅منم کلی گریه کردم

گاهی بچه من میگه مامان نه بابا
یعنی بابا باهام بازی کنه
یا به من میگه برو فک کنم طبیعی

دعواش کردی؟

عزیزممم چند سالشه

چرا ؟؟؟؟بچت پیشت نی