۵ پاسخ

باید یجوری عادتش بدی و‌باهاش مدارا کنی اینجوری براش سخت میشه سال دیگه اجباریه
از مدیر مهد یا مشاور که تجربه دارن کمک بگیرید

مال من بدتره فکر نکنم کسی مثل پسر من باشه

اول اینکه باش همراهی کن و صبور باش دوم اینکه ارتباطش با باباش خیلی زیاد بشه...بازی غذاخوردن خرید کردن خوابیدن تفریح کردن....با باباش باشه

دخترمنم همینجور بود ۴ماه بردم مهد بابچا کوچک همونجا میموندم عادت نمیکرد تنها بمونه
بردمش کلاس زبان درست شد
البته کلاس زبانشم هرروزه وشبیه مهده بیشتر

منم همین مشکل رو دارم الان ۱ونیم سالی میشه انواع کلاس بردم خیلی کم بهتر شده .انگار باید خیلی مدارا کرد تا حس ترسش بریزه

سوال های مرتبط

مامان ⁦❤️⁩قلبم❤️⁩ مامان ⁦❤️⁩قلبم❤️⁩ ۵ سالگی
مامان پسرم مامان پسرم ۵ سالگی
بیایین یه راه حل بدین
پسرم شدید وابسته منه شدید خیلییییی شدید
با هیچ کس نمیموند من یه دکتری جایی برم
با همسرم میمونه با مامانم هم به تازگی میمونه
سرکار میرم یه ده روزی هست پیش همسرم یا مامانم میمونه
می‌خوام بزارمش مهد چنان اسم مهد میاد جیغ و داد می نه پشیمون میشم
اونقدرررررررررررر بردم مهد با خودم تایم بازی بچه ها شعر و آهنگ و رقص هاسون تاب سرسره بازی کردناشونو دیدیم اصلا این بچه به هیچ صراطی مستقیم نیس قبول نمیکنه
دو هفته پیش خیلی منطقی باهاش حرف زدم گفتم باید برم سرکار توهم مثل فلانی دختر خواهرم مهد می‌ره گفتم مثل اون برو منم مثل خاله جون برم سرکار قبول کرد که بره
دختر خواهرم چند ماه ازش بزرگتره دو ساله کامل مهد می‌ره خواهرمم شاغله
خلاصه رفتیم یه مهد خوب دیدیم باهم رفتیم داخل با دوستاش آشنا بشه گفت الا بلا نمیشینیم پاشو بریم خونه هر چی باهاش حرف زده بودم باد هوا بوده
میگم ای خدا چیکار کنم بنظرتون این بچه رو بفرستم مهد راهکار چی دارین؟چه جوری جدا میخواد بشه از من بخدا مغزم هنگ کرده