۳ پاسخ

چرا واکسن زدی بردیش بیرون
انشالله ک چیزی نمیشه
اخه خود واکسن نیاز ب مراقبت داره خواهر
دور از جون مریض بشه اذیت میشه
ولی درکل انشالله ک اصلا مشکلی پیش نیاد

هر ۴ساعت دارم پاراکید میدم تب میکن

قبل بپرس من میپرسم بعدم باید بگن

سوال های مرتبط

مامان یسنا مامان یسنا ۱ سالگی
سلام مامان ها میخواستم از تجربه ی واکسن 18 ماهگی دخترم بگم، قبل از واکسن زدن برای دخترم دو تا عروسک‌ جدید خریدیم،یکی رو با خودم ب بهداشت بردم و یکی رو تو خونه گذاشتم ک وقتی اومدیم خونه بهش دادم،موقع واکسن زدن ب پاش جلو چشماشو گرفتم نزاشتم ببینه ک تو ذهنش نمونه،بعد ک اومدیم خونه شوهرم با دخترم بازی کرد و دخترم راه رفت و دوید،اصلا بهش یاداوری نکردیم ک واکسن زده ب قول گفتنی جیز شدی،بعد رفتم خونه ی مامانم ک اون جا سرش گرم باش،بازی کنه،عصرش با مامانم و دخترم رفتیم بیرون و دخترم همه رو راه اومد،اخراش موقع برگشت ب خونه بغلش کردم،پاش اصلا ورم نکرد و قرمز نشد،چون مواد پخش شد تو پاش،بعد شیر زیاد بهش دادم و زیاد ادرار میکرد،همون موقع بعد واکسن ک اومدیم خونه بهش استامینوفن دادم،ساعت 8شب دادم،ساعت 12 شب، فقط ساعت 10شب و 12:30 شب تب کرد،با اب ملول رو ب گرمی پاشویه اش کردم ،تبش می اومد پایین،کمپرس سرد کمی گذاشتم روی پاش،کمپرس گرم اصلا نزاشتم، ب نظر من خیلی واکسن خوبی بود،دخترم اصلا پا درد نداشت
مامان یسنا مامان یسنا ۱ سالگی
سلام خوبید یک چیزی تعریف کنم براتون پشم ریزون
البته قبلا گفتم واسه دوستان جدید میگم
باردار بودم رفتم مطب
یک خانم مسن اومد با دخترش که دخترش تقربا سن دار بود
بعد دکتر من هنوز نیومده بود منتظرش بودم .این خانم دکتر دیگه رفت اتاق روبرویی .یهو دکتر با جیغ و داد اومد بیرون به منشی میگفت پنجره هارو باز کن این‌چیه وضعی هست اخه
من اصلا نفهمیدم چی شده
بعد دکتر خودم اومد بهش گفت بیا این مریض و ببین چیکار شده .بعد تازه فهمیدم چیشده
خانم مسن در بطری تو واژنش بود حالا نگفت چجوری هرچی دکتر بهش گفت خودت کردی یا کسی باهات اینکار و کرده هیچی نمیگفت .دخترش هیچی نگفت
بعد گفت من این و دست نمیزنم جراحی لازم هست این بیمارستان هم اصلا قبول نمیکنه برو دولتی ادرس بهش داد گفت برو
وقتی خانم ها رفتن
دکتر داشت به دکتر من میگفت این‌جوری دستشویی میرفته بدنش پر عفونت شده بود بو گند میداد
من که ماسک زده بودم هیچی نفهمیدم ولی دکتر کلی دعواش کرد از بو میگفت خوبه نمردی
یهو یاد خانم افتادم چجور در بطری اخهههه.....
مامان ایلهان مامان مامان ایلهان مامان ۱ سالگی
سلام عزیزان خوبین
الهی بمیرم برای پسرم چه عذابی رو تحمل می‌کرد و من نمیدونستم ایلهان من خوب شده بود مرخص شد از بیمارستان ولی سرفه می‌کرد بردم دکتر دارو داد گذشت تا روز دوشنبه خیلی بی حال بود آبریزش بینی شدید داشت جوری ک انگار آبشار بود آب دهانش یه سره می‌ریخت اشتها نداشت و خیلی چیزای دیگه تا اینکه امروز دوستم اومد پیشم و گفت آبجی یه چی بگم من دیدم تو بچه های برادرم مطمئنم ایلهانم اینجوری شده این بچه هیچیش نیست بخدا یه چیزی مطمئنم تو گلوش گیر کرده اون عفونت کرده و زده به خون بچه با خودم فک کردم گفتم شاید درست میگه زنگ زدم به مادرشوهرم موضوع رو گفتم اونم گفت ک شاید درست باشه بریم پیش یه آشنایی بزار قاروق گیری کنه رفتیم تا اون خانوم به گلو پسرم دست زد گفت دوتا تیکه گیر کرده تو گلو مال خیلی وقته اونو آنقدر ماساژ داد تا رفع شد و کل بیماری پسرم رفت یعنی دیگه آبریزش بینی تب و سرفه نداره حتی راحت نفس میکشه خداروشکر ک پسرم خوب شد اینقدر آروم شدم ک دوست دارم به همه شیرینی برم