۲ پاسخ

واقعا باید خدارو شکر کنیم انشالله خودش صحیح وسالم نگهشون داره وزیر سایه پدر مادر بزرگ بشن

الهی شکر......
خدا نگهدارش باشه 💖

سوال های مرتبط

مامان هانا فسقل 💗🍼 مامان هانا فسقل 💗🍼 ۸ ماهگی
مامانا توروخدا خیلی خواستون به بچه هاتون باشه خیلی 🫡
اصلا نزارید کسی ببوستشون حالا از لپ از دست هر جا .
مخصوصا اگر بچه بزرگتر تو خونه دارید یا مهمون و بیرون زیاد میرید اصلا نزارید کسی بچتون رو بوس و بغل کنه مخصوصا تو این فصل که این ویروس جدیده خیلی شیوع پیدا کرده .
من داستان خودمو بگم براتون .
آیدا ۵ روز پیش که از خواب بیدار شد گفت مامان یکم گلوم درد میکنه منم سریع بهش قرص سرماخوردگی و شربت پلارژین و آموکسی دادم دیگه خبری از سرما خوردگی تو بدنش نبود از گلو درد نه بدن درد ...
تا اینکه دیروز دیدم هانا یهویی بدنش داغ شد ، شروع کرد به سرفه کردن و آبریزش بینی یکم که گذشت دیدم چشمش هم قرمز شد خودم از قبل شربت اموکسیسین براش گرفته بودم دادم بهش استا بهش دادم بهتر شد تا شب .
شب که شد دیگه شروع شده ، شیر نمی‌خورد اصلا ، همراه با هر سرفه که میزد خلط گلوش کنده می‌شد و بالا می‌آورد، تبش پایین نمیومد ...
خلاصه دیشب تا شب هر ۴ تامون بیدار بودیم 😓
دیگه شب بردمش دکتر گفت عفونت کرده هم گلوش ،هم گوشش و گفت آموکسی هم خیلی رو این عفونت ها تاثیر نداره باید قوی تر بهش. بدید .
ببخشید زیاد حرف زدم خواستم بگم که خیلی مراقب این کوچولو ها باشید دیشب هانا انقدر اذیت شد که منو آیدا براش گریه میکردیم 🥲
( پیش دکتر ارمان ارجمند بردمش مرودشت هس مطبشون واقعا خیلی راضیم از بچگی آیدا تا الان دکتر بچه هام هستن با اینکه تو شیرازی دکتر عالیه زیاد ولی بنظرم. ایشون دلسوز ترین و بهترین دکتر )
این دارو هارو بهش دادن 👇🏻
مامان محمد مهدی 💙👶 مامان محمد مهدی 💙👶 ۷ ماهگی
سلام بعد از کلی وقت و کلی اتفاق 🥲😍

خدای محمدمهدی خواست و ما سه تایی رفتیم زیارت خانه خدا😍🕋
در تک تک لحظات سفر از اینکه همسرم با ما بود خداروشکر کردم ، سفر شیرین و خاصیه که سختی هایی هم همراهشه و بودن همسرم کنارمون از سختی هاش کم میکرد که هم قوت قلب بود و هم عصای دست 🤝
خیلیا میپرسیدن با بچه سخت نبود؟ نمیشد بذاریش پیش کسی و بری؟ و من جوابم به همه این بود که نه خیلیییی هم قشنگ بود و خدا خودش کمک میکنه و من واقعا دست خدارو در سفر میدیدم که همراهمون بود❤
الهی روزی همه آرزومندا به زودی😊

کنار خانه خدا همه چشم انتظارا رو دعا کردم، الهی هیچ خونه ای بدون نی نی نمونه و دامن همه منتظرا سبز بشه 😍

البته ده روزیه که ما برگشتیم و دو سه روز بعدش من بدجور مریض شدم و الان دوران نقاهت طی میکنم 😁
محمدمهدی هم یه کوچولو آبریزش داره که داره بهتر میشه خداروشکر

امروزم بابای محمدمهدی رفت واسه دفاع از پروپوزالش که همه دعام اینه که به خوبی بگذره براش که خیلی نگرانش بود و خیلی براش زحمت کشید

و امروز غذای کمکی محمدمهدی رو شروع کردم با یه قاشق مرباخوری لعاب برنج که خوشش اومد خداروشکر 😋
چند روز دیگه هم باید آماده بشیم واسه واکسن ۶ ماهگی 🥴

اتفاقای مهم این چندوقت من اینا بودن 😅
حالا شما از خودتون بگید چه خبر ؟؟؟
نی نی ها چطورن؟ 🤩
الهی حال دلتون خوب 🌻
مامان الین مامان الین ۸ ماهگی
سلام خواهرا میخواستم ازتون راهنمایی بخوام
من الان ترم شش پرستاری ام دانشگاه آزاد میرم سال پیش ناخواسته حامله شدم و خدا شاهده هیچوقت ناشکری نکردم و همیشه خداروشکر میکنم بابت دختر سالمی که بهم داده ..
ولی از وقتی دخترم به دنیا اومده نتونستم کلاسا رو شرکت کنم فقط امتحانا و دادم ولی مشکل اینجاست که برای کارآموزی بیمارستان باید حتما بریم مرکز استان که ۴ساعت تا خونمون فاصله داره و من نمیتونم دخترمو جایی بزارم چون رفت و برگشتم از صبح میشه تا شب و مامانم هم دیسک داره نمیتونه نگهش داره
الان واقعا نمیدونم چیکار کنم از همه عقب افتادم و احساس میکنم با اینکه ترم شش ام هیچی از پرستاری نمیدونم ..
خیلی به هم ریختم وسواسی و استرسی شدم دخترم کولیک داشت بهر شد رفلاکس گرفت خیلی بی خوابی دارم و کسی ام کمکم نیست از یه طرفم درسم اینطوری شده
احساس میکنم اصلا دیگه به درد این رشته نمیخورم فک میکنم می‌خوام برم سر کار حالم بد میشه
برای چند تا کارآموزی مجبوری گذاشتمش پیش مادرم ولی دیدم که خیلی آه و ناله میکنن که ما نمی‌تونیم و یا زنگ میزدن میگفتن که برگرد نمی‌تونیم دخترتو نگه داریم ..حقم دارن دخترم بدآرومه
انقد حرص خوردم سر این چیزا و یه سری مسائل دیگه دلم میخواد برم انصراف بدم تا آرامش داشته باشم
دلم فقط یه لحظه بدون استرس میخواد دیگه نمیتونم تحمل کنم این حجم از استرس رو
ولی شوهرم هم خیلی منت می‌ذاره که این همه پول خرج کردم از همون اول گفتم نرو تو گوش ندادی و این حرفا میزنه بهم ..
بنظرتون چیکار کنم؟؟؟ حالم دیگه از پرستاری به هم میخوره دلم میخواد یه کار دیگه بکنم یه کاری که توش استرس نباشه