سلام خواهرا میخواستم ازتون راهنمایی بخوام
من الان ترم شش پرستاری ام دانشگاه آزاد میرم سال پیش ناخواسته حامله شدم و خدا شاهده هیچوقت ناشکری نکردم و همیشه خداروشکر میکنم بابت دختر سالمی که بهم داده ..
ولی از وقتی دخترم به دنیا اومده نتونستم کلاسا رو شرکت کنم فقط امتحانا و دادم ولی مشکل اینجاست که برای کارآموزی بیمارستان باید حتما بریم مرکز استان که ۴ساعت تا خونمون فاصله داره و من نمیتونم دخترمو جایی بزارم چون رفت و برگشتم از صبح میشه تا شب و مامانم هم دیسک داره نمیتونه نگهش داره
الان واقعا نمیدونم چیکار کنم از همه عقب افتادم و احساس میکنم با اینکه ترم شش ام هیچی از پرستاری نمیدونم ..
خیلی به هم ریختم وسواسی و استرسی شدم دخترم کولیک داشت بهر شد رفلاکس گرفت خیلی بی خوابی دارم و کسی ام کمکم نیست از یه طرفم درسم اینطوری شده
احساس میکنم اصلا دیگه به درد این رشته نمیخورم فک میکنم می‌خوام برم سر کار حالم بد میشه
برای چند تا کارآموزی مجبوری گذاشتمش پیش مادرم ولی دیدم که خیلی آه و ناله میکنن که ما نمی‌تونیم و یا زنگ میزدن میگفتن که برگرد نمی‌تونیم دخترتو نگه داریم ..حقم دارن دخترم بدآرومه
انقد حرص خوردم سر این چیزا و یه سری مسائل دیگه دلم میخواد برم انصراف بدم تا آرامش داشته باشم
دلم فقط یه لحظه بدون استرس میخواد دیگه نمیتونم تحمل کنم این حجم از استرس رو
ولی شوهرم هم خیلی منت می‌ذاره که این همه پول خرج کردم از همون اول گفتم نرو تو گوش ندادی و این حرفا میزنه بهم ..
بنظرتون چیکار کنم؟؟؟ حالم دیگه از پرستاری به هم میخوره دلم میخواد یه کار دیگه بکنم یه کاری که توش استرس نباشه

۱۲ پاسخ

به نظرم اگه میتونی رفتار مامانت اینا رو تحمل کن ولی بعدش دیگه راحت و مستقل میشی حسرت نمیخوری

مرخصی بگیر،منم مرخصی گرفتم

مرخصی بگیر تا وقتی بچت بزرگ میشه بعدم بذارش مهد کودک

برو و از دانشگاه دو ترم مرخصی بگیر
شرایطتو بگو قبول میکنن
با این تبلیغات وسیع برای فرزند آوری باهات کنار میان

والا اگه به مادرت خواهرت یا خواهرشوهر پول بدی که بچت و نگه داره اونا بچت و رو سرشون میزارن این دور زمونه اینجوری شده

همون توروستایه خانم مهربون وکاربلدبگیرتاازدخترت نگهداری کته حیفه حتماادامه بده رشتتو خیلی ازخانما میرن سرکار سخته امامیشه راه حل داره

دوترم از درست رو مرخصی بگیر تا دخترت بزرگتر بشه اونوقت برو ادامه بده

حیف هست تا۶ترم رد کردی اینده دخترت ب شغل تو ربط داره یبار بگه خانه داره یبار بگه پرستاره تحمل کن و صبر. اونجایی ک میری مهد کودکی نداره. نگه دارنش توام بری کاراموزی برگشتی بیاریش؟

نمیتونی مرخصی بگیری؟؟

روز های سخت دیگه گذاشته دخترت ۶ماهشه. یکم تحمل کن خواهری و زنداداشی بهشون پول بده نگه ش دارن یکم صبر کن ی سالش بشه دبکه راحت میشی

ی پرستا بگیر ی دوربینم وضل کن ب خونت تا هعی نگا کنی ببینی دخترت در چه حاله

پرستار بگیر

سوال های مرتبط

مامان آناناس من مامان آناناس من ۸ ماهگی
سلام عزیزان من چند وقته خیلی خسته ام بدن درد شدید دارم پاهام کمرم درد میکنه گاها انقد خسته میشم میشینم گریه میکنم میزنم به سرم تا به امروز سعی کردم هیچکدوم از اینا رو به بچه ام نفهمونم درسته هنوز بچه هست ولی تو ذهنش میمونه دیگه ولی حس میکنم اصلا مادر خوبی نیستم کافی نیستم از یه طرف شیر خودم از ماه اول به دلیل یه سری مشکلات قطع شد نیومد مجبور شدم شیرخشک بدم از یه طرف از روز اول بیمارستان تا به امروز بچمو خودم نگه داشتم درسته مامانم اینا هستن ولی خودش مریضه نمیتونم بگم اینو نگه دار مثلا من بخوابم،تلویزیون ممنوعه ولی گاهی به قدری خسته میشم جوری که توان بلند شدن هم ندارم اونموقع ها مجبورم کارتن باز کنم جغجغه بزارم جلوش تا با اون دوتا مشغول بشه هر روز هم میخونم تلویزیون با بچه یه کارایی میکنه که بعدا پشیمون میشید اینا انقد عذاب میده منو نمیدونم چکار کنم دیگه😞دخترم صبح ساعت هشت پا میشه شب ساعت دوازده اینا میخوابه ما بین این ساعت ها چهار بار میخوابه ولی تا صبح هم چند بار بیدار میشه گاهی گریه میکنه نه خواب کافی دارم نه استراحت هیچی.
نمیدونم دیگه چیکار کنم به کی بگم حس میکنم افسرده ام میخوام برم دکتر اونم وقت نمیکنم😞😞😞