۹ پاسخ

همه بچه ها اینطورن منم مثل تو . تازه من دختر ۴ساله دارم که هی یه چیزی ازم میخواد .ولی سعی میکنم کنترل کنم. مادری کردن صبوری هم میخواد .انشالله خوب میشه مدارا کن باهاش

دقیقن عین بچه.منه

الهی عزیزم کمکی نداری مامانت اینا یکم عصر و اینا پیشت بمونن تو یکم بخوابی و دوش بگیری واستراحت کنی
بخدا وضع هممون همینه منم نمیرسم مامانم اینا اینا بیان بمونن باید بر م دوش بگیرم یا شوهرم شب خونس که سخته اون وقت

بازم فدای سرشون تنشون سالم باشه یه خورده میخنده همه چیز یادم میره بخدا مادریم دیگه🥲

چقدر تو منی🥲🥲 بیا بغلم بخدا😭😭 دختر من از روزی که به دنیا اومد گریه و بی قراری داشت نوزادای دیگه همه ساکت دختر من زار میزد همش تو دلم به همه مادرایی که بچه هاشون ساکتن همه جا میرن حسادت میکنم بخدا اصلا به دلم مونده یه نوزاد ساکت دلم میخواد دوباره بچه دار شم خدا بهم یه بچه اروم بده طعم و لذتشو بچشم

مادر دیگه همیشه از اول بارداری تا بزرگی باید درد بکشه منم دخترم ۵ ماهشه تازه شیر خودمم نمیخوره ولی جز خودم هیچ کس نمیتونه نگهش داره مشکل تمیز کاری خونه و حموم و اشپزی و ی دختر ۴ساله هم هست نگران نباش بچها زود بزرگ میشن این روزا خاطره میشه خدا رو شکر کن سالم باشه همیشه نق نق رو با جون و دل میخری

الهی دورت بگردم عزیزم درکت میکنم سخته ولی مادر بودن همین چیزا رو داره یکی راحته یکی اذیت میشه میگذره ایشالله ک دیگه اذیتت نمیکنه

صبور باش گلم اشکال نداره بچس شیر ک میدی توبغلت یکم نگهش دارباهاش حرف بزن براش آهنگ ملایم بذاراروم میکنه بچه رو اون یجاش دردمیکنه ک ناارومه بهش دمنوش اینا بده کمی دلش اینا دردمیکنه بچم

بخاطراینک نباید ب بعلت عادتش میدادی عیب نداره عزیزم بالاخره مادری منم اون اویل اینجوری بودم وای چقد بد

سوال های مرتبط

مامان اِلارا مامان اِلارا ۷ ماهگی
خانما شاید مسخرتون بیاد ولی احساس میکنم دیونه شدم از دست بچم 😭 شبا تا صبح نق میزنه صبح زودم بیداره ۱۲ میخوابه ۷ بیداره
وقتیم بیدار میشه یه رب اول خوبه بعدش اگه بزارمص زمین فقط گریه میکنه اونم بدجور مثلا میخوام شیر درس کنم براش یا غذا بپزم روانیم میکنه موقعه خوابم خوابش میاد انوقت دسش میاره پستونکش درمیاره گریه هی میخوا بغلم باشه راهش ببرم تا بلکه بخوابه اگه از جلو چشش برم انور بدبختی درمیاره
فقط خونه مامانم اینا میتونم برم اونم هرروز هرروز نمیشه که
هرجاییم بره بدبختم میکنه😭😭 از خونمون حالم بهم میخوره بس که تو خونه ام و هیچ جا نمیرم ،با کوچک ترین چیزی بهم میریزم دوس دارم ول کنم برم واقعا دوس دارم طلاق بگیرم شوهرمم درکم نمیکنه خسته شدم بخدا انقدر برنامه ریزی میکنم تا زندگیم حالت عادی پیش بره بخدا کم اوردم هیچ تفریحی ندارم فقط گوشیع بچم که خوابع میام اونم شوهرم الان باهاش بحثم شده میگه تاا میخوابه میری تو گوشی😭بخدا دیگه نه دست دارم نه کمر