۱۳ پاسخ

عزیزم بدون راه سخت و شیرینی در پیش داری
حتما وقتی بچها میخوابن استراحت کن که توان داشته باشی به خودت برس
نیاز به کمک شوهرت داری
کم کم به مرور دستت میاد نگران نباش

رو کریر من به هر دو هم زمان شیر میدادم ، از گهواره خیلی استفاده کن و پستونک ، برنامه ریزی کن

حتما حتماپستونکی کن تا گریه کنم میزاری دهنشون ساکت میشن
بد شب تا جایی ک بیدار نشدن گرسنه نیستن هی بیدار نکنی شیر بدی هم بدخواب میشن هم گرسنه شن بیدار میشن گریه میکنن
بد تاریک بخابون ی نور کم
ی روسری س گوش کن مثل قنداق بپیچون دورشون شب بخابون هی ستون پاشون تکون نمیخوره بیدارشن....

مطمعن باش خدا ب ادم توانشو میده و از عهدشون برمیای چند روز شاید سختت باشه ولی بعد میوفتی رو روال

عزیزم از پستونک استفادہ کن، از صدای سشوار یا صدای ضبط شدہ اب و سشوار، خابوندن تو ننی، و کمک شوھر

شوهرت باید خیلی کمک حالت باشه

اگه کمک نمیده
کمکی بگیر بیاد کارات رو بکنه

به نام خدا
پستونک

بچه ها رو جدا از هم بخوابون مخصوصا شبها تا صدای گریه یک کدوم باعث بیداری اون یکی نشه من و همسرم شبها که میومد از اول بچه ها رو یکی من نگهداری میکردم یکی همسرم روزهای اول جابجا میکردیم اما الان دیگه نه چون آروم تره دست همسرمه🫠

عزیزم میتونی مطمئن باش من از ده روزگی تنها شدم گرچه مامانم بهم سر میزد اما هفته ای یکبار تازه ۳ هفته هم رفته بود مسافرت توی ۲۰ روزگی بچه ها اصلا نبود
من بیشتر توی اون ۳ هفته از تنهایی و حس افسردگی اذیت شدم حواست به حال روحیت هم باشه الان که بعد یکماه تنها میشی و کار فسقلی ها و کار خونه شاید یکم باعث حال بد روحیت بشه اولا بدون تا چشم روی هم بزاری این روزها تموم میشه و یه خاطره میمونه فقط ازش دوما به خودت تلقین مثبت کن تو آدم قوی هستی پر از انرژی بعدش هم بدون انشالله ۳،۴ ماه اول رو بگذرونی بچه ها با شیرین کاریهاشون خودشون بهت روحیه میدن و بابت داشتن اون خوشگلها هزار بار خداروشکر میکنی

منم ده روز دیگه میرم و امیدوارم از پسش بربیایم

به حس مادریت اعتماد کن
و مطمئن باش از پسش برمیای ♥️
درنهایت اگه دیدی خیلی سختت شد دوباره از‌مامانت اینا کمک بخواه ♥️

اگه میتونی بازم بمون سختت میشه بری خونه تنهایی . اما اگه کمکی داشته باشی میتونی بری

چرا میری بمون ی ماهم بری خونه چی کار کنی دست تنها
کاش منم میتونستم میرفتم

سوال های مرتبط