اگه استرس نداشته باشم و کار زیادی نکرده باشم نمیترسم اصولا چون کوچیکه خب
ولی مثل دیروز که خیلی حرص و جوش زدم میترسیدم که خداروشکر نازش کردم و یکم گذشت تکون خورد
منم دارم اما بهش توجه نمیکنم اصلا. حرکت هم نکنه بیخیالی میزنم خودمو. می شناسم خودمو هر چی به حس بدم دامن بزنم بیشتر از درون میخوره منو. هر وقت تکون نمی خوره با خودم تکرار می کنم خدایا خودمو و امانتت رو سپردم به خودت. اگر صلاح ندونی بمونه تحملش رو بهم بده ولی منو با امتحانهایی که سخت تر از حدتوانمه ازمایش نکن. اینحوری خودمو ارووم میکنم
اره منمهستم
من۹ بارداریم و تو راه دکترا بودن
من سر بچه اولم اینجوری خصوصا ماه های اخر هر شب بیمارستان بودم بیچاره شوهرم کلافه شده بود هرشب باید دم در مینشست اخی چه روزایی بود الان برا دومی امیدوارم استرسم کم شده باشه
نه اینجوری نیستم، توکل بخدا
اره عزیزم منم همینم تازگیا همش فک میکنم نکنه بچه خدایی نکرده مشکل داشته باشه
من بارداری اولم آره
ولی الان نه
من این جوریم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.