با بچه ای که دائم گریه میکنه چیکار باید کرد؟ اوردمش تو تخت نیم ساعت نخوابید گفت بیام پیش شما اوردمش
لالایی گذاشتم گیر داد بره بیرون واسه اولین بار گریه ک کرد گفتم هرررچقدر گریه کنی نمیذارم بری ده دقیقه کامل هق زد توضیح دادم میدونم میخوای بری ولی شبه تاریکه همه خوابیدن و... اخرش ب زور حواسشو پرت کردم یک لحطه اروم شد بعد باز جای دستمال دید خواست گفتم نمیشه ده دقه ام ب اون هق زده بدجوور
گفتم گریه کنی ام نمیدم میدونم میخوای و ناراحتی و هزارتا دلیل مثل کتابا اخرش با چیزای دیگه مشغول کردم ولی ی لحطه اروم نشد عصبانی شدم صورتشو گرفتم گفتم بسه چقدر گریه میکنی خسته شدم و دستمو گذاشتم دهنش😭😭😭
خدایا خستم ازش چرا انقدر گریه میکنههه😭 شبا از تختش و خواب فراریه
روزا میریم جایی نمیخواد برگرده فراریه
خونه مامانمم از من فراریه با هرکی جز من اروم میشه😭 من چیکاار کنم چرا انقدر گریه میکنهههه منم با گریه عصبی میشم دست خودم نیست
اونروز داد زدم کاش ب دنیا نمیاوردمت ازم فراری ای بقیه رو میخوای😭😭😭واقعا کم اوردم

۵ پاسخ

دختر منم وقت خواب اینجوری لج میکنه

این پیام شمارو دیدم یاد همه ی روزای سیاه خودم افتادم
افسردگی بعد زایمان یه جوری یقه منو گرفت ول کن نیست لامصب
آرن از ۹ماهگی اتاق خوابشو جدا کردم و تو تخت خودش تو اتاق خودشه
و این پروسه عادت کردن به تختش قشنگ ۲ ماه طول کشید
شبا پایین تختش میخوابیدم
دقیقا از ۱ سالگی ۵تا بیماری ویروسی بد گرفت که شب و روز کارش گریه بود
با هر مریضی ۲ تا دندون درآورد
هر ۱ ساعت بیدار میشد با گریه
و گریه هاش یجوری منو از خواب می‌پروند که انگار رعد و برق زده بهم
تا چند ماه اختلال خواب گرفتم از استرس زیاد خوابم نمی‌برد میترسیدم یهو جیغ و داد کنه وقتی خوابم برد
مطلقا کمک نداشتم(و ندارم!)
گریه مخصوصا موقع خوابش و برای خوابش انگار یه دست بود روی خرخره ام!
تا یه روز دیدم این همه عصبی بودن این همه تنفر این همه اضطراب...تازه شیر خودمم میخوره!
راهش اینه همه چیو آسون بگیری
ولش کنی
اون زمانی که ولش کنی بچه آروم میشه
جواب گریه ش و فقط با محبت بده
با بوسه
تو هر مقاله ای دوره ای کتابی که سرک کشیدم همه یه چیز نوشتم"هرچیز که مادر و نوزاد باهاش راحتن" همه چیز دنیا باید با خواسته و راحتی جفتتون تطابق پیدا کنه

عزیزم خودتوکنترل کن بهش این حرفارونزن گناه داره منم عصبانی که میشم پیش اومده بدوبیراه گفتم بهش ولی متوجه میشن این خوبه که بچت بابقیه ام اروم میشه پسرمن فقط چسبیده به خودم ازخدامه یه ساعت بایکی بمونه تنهاباشم ایناخیلی معصوم وپاک وبیگناهن زبون ندارن بگن چی میخان فقط صبورباش میدونم خیلی سخته اون لحظه من میگم کلشو بکنم ولی واقعا بعدش ازعذاب وجدان میمیرم توروخداتوام سعی کن اروم باشی پسرمنم نق نقو ولی بچه ان این روزاهمش میگذره میره ولی همه حرفاورفتارای ماتوناخودآگاه بچه هاثبت میشه خدابهمون توان بده بچه های خوبی تربیت کنیم❤️

بچه ها حس درون مارو میفهمن . بچه ها تمام انرژی مارو دریافت میکنن .
میفهمن و درک میکنن .
متوجه خستگیت و ناارومیت میشه برای همین بیشتر بی قراری میکنه و آروم نمیشه
میدونم سختهههه اقتضای سنشونه .
ببین همه ی بچه ها این دوران رو دارن
ولی برای هربچه تو یسری سن میوفته همه این نق و نوق ها تا دوسالگی هست .
آدم گاهی کم میاره اونام تقصیری ندارن از بس صبح تا شب با ما هستن خسته میشن ، یکیو دیدنی براشون تازگی داره بحث این نیست که مارو نمیخوان .

بچه ها متفاوتن
دختر من اصلا وابسته نبود هفتگی میموند پیش خانوادم یا خانواده همسرم اصلا مهم نبود من باشم یا نه .
ولی فرهان یکساعت ک میزارمش بی قرار و کلافه میشه
شاید گریه نکنه ولی دقیقا انگار یچی گم کرده اون حالو داره و حتما باید با من آروم شه

پسر منم امروز اونقدر گریه کرد ولی پسر منم وقتی گریه میکنه به من میچسبه

سوال های مرتبط