بگید ک شماهم مث منین
چراااا اصلا بدون بچم بهم خوش نمیگذره


من حس میکنم از این مامانا میشم ک زود از ریخت و قیافه میفتم😅😥
چون همش نگران بچه ام
چون نمیتونم بدون بچه م خوش بگذرونم

اره منم این حسو دارم، هرچقدرم ک خوش بگذره باز فکرم پیش همسر و دخترمه
بنظرم بعد متاهل شدن و مادر شدن فردیت جایگاهشو از دست میده و احساسمون کاملا طبیعیه

من بیشتر دلم برا کسی ک نگهش داشته میسوزع؟

ولی چقدر همسرت با خودت و گندم مهربون و محترم صحبت میکنن
مانا باشید مژده جان♥️
سعی کن برای خودت تایم بذاری

منم همینم.قبل بیرون رفتن هی میگن فلان مغازه برم ولی زود جمع میکنم برسم خونه.نمیدونم چمه

منم همینجورم دوست دارم همیشه پیشه بچم باشم وقتی هم بیرونم بچمو ببرم

وای منم فقط یه آرایشگاه اونم یه ساعت میزارم پیش باباش دلم اشوووبع

من تا حالا ازش دور نبودم
نمیدونم چه حسیه تجربه نکردم

منم همینم😑 وقتی باهاشم میگم کاش یکی نگهش داره برم بیرون ولی وقتی میرم همش دلم پیششه😑🤣

منم دقیقا مثه توام نمیتونم بدون بچه هام جایی باشم احساس میکنم یه تیکه از وجودم نیست 💕💕

مژده جان وقتی گندم پدر خوبی داره که ازش مراقبت می‌کنه پس چرا اینهمه نگرانی دختر..خوب نیست برا خودت عزیز..🥰🥰

وای منم مثل شمام وقتی میرم بیرون مثل روانیا میشم انقدرررر‌ که دلم براش تنگ میشه هی زنگ میزنم حالشو میپرسم برگشتنه ام انقدر عجله میکنم همش به ماشینا فحش میدم هی میان جلوم میخام زود برسم خونه پیشش❤

خدا هرسه تاتون براهم‌نگه داره عزیزم

منم نیم ساعت بیرون باشم دلم اصلا اروم و قرار ندارع

منم همسرمو جان دلم سیو کردم😅

نفهمیدم کیه