امشب با خودم میگم کاش میشد چشمام و باز میکردم و یک ماه میرفتم جلوتر تا این روزهای آخر بارداری و زایمان و دوران نقاهت و زردی بچه و استرس شیر داشتن و اینا میگذشت🫠

هر کی از راه میرسه بهم میگه تا بچه اون توئه راحتی به دنیا بیاد بیچاره میشی 😑تازه من خودم دیدگاهم گل و بلبل نیست میدونم سختی شیردهی و شقاق و شیرنداشتن و داستان زردی و کولیک و رفلاکس و نساختن پوشک به بچه و بی خوابی و عاروق گرفتن و پی پی نکردن بچه و رنگ پی پی بچه و....میدونم تموم این به فناییا رو ولی بازم میان بهم اینجوری میگن دیگه میخوام خودمو جر بدم

کاش میشد سریع تر بگذره هرجا که نشد بگذره

ززنگی🤣

واای مزخزف ترین روزا بود برام انقدر که اذیت بودم وازانتطار ودردکشیدن خسته شده بودم🥺

😐🤌🏻دوره نقاهت زایمان طبیعی اصن هیچیییسییی

از ترس کنده شدن بخیع ها وایستاذه دسشویی میکنم🤌🏻نمیتونم بشینم
تازه ب بچع هم باید شیر بدم
دلم میخواد کلمو بزنم ب دیوار بقیه رو میبینم انقد راحت خوابیدن من عین جغد بیدارم😐☺️ کم مونده خلال دندون بزارم لا چشام ک بسته نشع

منم خسته شدم،سوزش معده و سردلم اذیتم میکنه،دوسدارم خیلی زود رد بشه این روزا

اخ اخ تازه بعد زایمان زردی بچه و نخوابیدناش و با شیرت سیر نشدن و کولیک و رفلاکس شروع میشه🫠🤦🏻هر مرحلش از مرحله قبل سختتره😢

😢منم بزار تو‌جیبت ببر به ۴۰روز دیگه
انگار هرچی به آخراش نرزدیک‌میشم کم طاقت تر میشم

آی گفتییییییی
من فقط میخواستم زایمان بگذره و استرس کوفتی

آخ دقییییقا😭