۱۷ پاسخ

من ۳۸ هفته خودم رفتم برای زایمان(بدون درد و علائم به خاطر دیابت)
کیسه آب رو که برام پاره کرد یه ربع بعد دردام شروع شد و خیلی سریع رسید به درد اصلی (کلا پروسه زایمانم ۳ ساعت بود)
دردا اولش مثل درد سردی می مونه(سردیت میکنه میزنه به کمر و مقعدت... اینجوری)
تو این حالت من خودمو مثل جنین جمع کردم و تنفس شکمی رو انجام می دادم
بعدش رفتم دستشویی به کمرم آب داغ زدم که فشار شروع شد و خیلی سریع سر بچه پیدا شد و رفتم روی صندلی زایمان
با چند تا زور و تنفس بین زور زدنا خیلی سریع بچه اومد پایین
یه برش هم برام زد

تجربه ی یه زایمانو نمیگم تجربه صد ها زایمانو بهتون میگم😁
امادگی لگن و پرینه رو برای خودتون ایجاد کنین
اگر براتون مقدوره ماماهمراه خوب داشته باشین 🥰
با عامل زایمانتون نهایت همکاریو داشته باشین 😌
وقتی میگیم مامان پاشو ورزش کن ، مامان پوزیشن بگیر، مامان فلان کو مقاومت نکنین😁
از عامل زایمانتون کمک بگیرین که بهتون یاد بده چه موقع و چه جوری زور بزنین برای زایمان
یه سری خوراکیام هست که برای امادگی دهانه رحم برای بعضی مامانا جواب میده ،فرصت کنم حتما براتون مینویسم

منم همینم میگم منم مثل این همه ادم
اینقدرم پریودهام دردناک بود خب فوقش زایمان یکم از اون بیشتره 😂

درد ک داره،ولی بعدش ایقد حس خوبی داری انگاری دردی نبوده

استرسش مال همون روزی هست که میخوادبه دنیا بیاد،همین که دنیا میاددیگه انگارنه انگارکه حامله بودی🫠🫠😃

منم خیلی به خودم شک داشتم چرا استرس ندارم ولی خب خداروشکر همه چی خیلی خوب پیش رفت

هرچقد دردناک باشه میگذره
و خدا قدرتی میده ک خودت درخودت نمیدیدی

ولا زایمان یه روزه میگذره تو دوران حاملگی استرس همه چیو داری

من ظهر پنجشنبه یکم دردم گرفت ۴۰هفته بودم..میخواستم خونه باشم که دردام زیاد بشه بعد برم بیمارستان ولی چون خونابه هم داشتم ساعت ۸/۳۰ شب رفتم بیمارستان..انقباض نداشتم زیاد و یه سانت بودم اما چون هفته ام بالا بود دکترم گفت بستری کنن..تا ۶ صبح همون یه سانت بودم که بهم امپول فشار زدن دردام بیشتر شد ولی پیشرفتی نداشتم زیاد، دوباره امپول زدن تا ساعت ۱۱ ۴ سانت شدم که ماماهمراهم اومد بهم ورزش و ماساژ داد تا اینکه ۲ ظهر روز جمعه زایمان کردم

من سر دخترم روز زایمان درد داشتم ولی خودم نمیدونستم هر دو سه روز یبارم میرفتم ان اس تی میگفت دردت کمه برو زیاد شد بیا
دیگ هر روز کلی پیاده روی میکردم کلی ورزش میکردم اون روزم میخاستم برم پیاده روی ک کیسه ابم پاره شد یساعتم تو راه بودم تا رسیدم بیمارستان تو راهم شربت زعفران خوردم وقتی رسیدم معاینه کرد گفت ۵سانته ۷بستری شدم ۱۱ زایمان کردم یه دردایی اولا بود فقط صلوات و ذکر میگفتم مث پریودی بود ولی اخراش شدید میشد فقط جیغ میزدم اما بازم بهتر از سزارینه چون بعدش سر پایی حال خودتو میفهمی

واسه من با اپیدورال خیلی خوب بود

من زایمانم سزارینه ولی اصلا به تنها چیزی که فکر نمیکنم زایمانه.
چون اصلا از عمل نمیترسم از بس عمل کردم دیگه خنثی شدم

۳۹هفته و ۳روز رفتم پیش دکترم گفت هنوز زایمان نکردی گفتم نه گفت من تا ۵شنبه بیشتر نیستم راه برو تا زود زایمان کنی اگر دوست داری من بالا سرت باشم خلاصه معاینه تحریکی کرد روز بعد دردام شدید شد رفتم زایشگاه ۳سانت بود ۳ونیم عصر رفتم ۶ونیم خدا دخترمو داد درد داره زیاد ولی خب چاره ای نیس

منم نمیترسم اصلا لحظه شماری میکنم برم بیمارستان

وای منم دقیقا حال و هوای تورو دارم😐🤣

آفرین بهت... کار خوبی میکنی که نمیترسی

میگذره💚

دقیقا اون لحظه باید تحمل کنی فق میگی کاش تموم شه

سوال های مرتبط