حس و حال عجیبی دارم ، حالا که نزدیک زایمانمه حس میکنم شرایط جدیدی در انتظارمه نمی‌دونم از پسش برمیام ، حس میکنم نسبت به دخترم بعد دنیا اومدن نینی بی توجه بشم و کمتر براش مادری کنم از این حس های عجیب و غریب ، چن‌ روزه خونه خودم ترک کردم بخواطر شرایط و مریضی دلم برا خونه زندگیم تنگ شده 🥺 داعم اینجا خوابم یا دراز کشیده حوصلم می‌ره ، عجیبه که خیلی هوای شوهرمو کردم دلم خیلی هواشو کرده دوست دارم سرم بزارم رو پاش خواب برم 😐😂 طبیعیه که اینقدر دلم میخواد کنارم باشه تو این روزا و دلم همش هواشو می‌کنه ، سرکارع نیست اینجا 🥲 این از اینکه امروز آنقدر دلم براش تنگ شده عجیب نیست اصلا حالم یه طوریه نکنه می‌خوام بمیرم هاا 🥺

همین حس منم دارم

منم مثل توئم حسای ضد و نقیض سراغم میاد هم ترس دارم هم خوشحالم که داره دنیا میاد ،دخترم هشت سالشه خیلی حساسه میترسم نتونم بهش برسم به شوهرمم خیلی وابسته شدم بیشتر از قبل بارداری یجوری ام اصلا نرمال نیستم😢

نه بابا این چه حرفیه دختر
ولی منم از بعد زایمان و مسئولیت ها خیلی میترسم 🥲

منم همینجور نزدیک زایمانم شده به حس عجیبی دارم

وایییی خدا حس هرشب من کمتر از 60 روز دارم خیلی استرس دارم میگم نکنه بخاطر این تودلی دخترم رو بزنم یا اخم کنم یا کاری کنم از خودم دور بشه دغ میکنم اخه خیلی وابستس ب من 🥺🥺🥺🥺

شوهرت راننده ماشین سنگینه؟منم شوهرم خیلی ماموریت می‌ره زیاد نیست

خواهرمنم حالم همینه بعدازدنیااومدن نی نی توجه ام به اون یکی بچم صفرشدمثل شماشدیدادل تنگ همسرمم حتی وقت نمیکنم کنارش درازبکشم انقددلتنگشم که حدنداره دلم هوای بوی تنشوکرده این بی قراری داره ازپادرم میارع😭