به معنای واقعی امروز جر خوردم😭
نه شیر میخوره نه می‌خوابه فقط نق می‌زنه فقط باید تو بغل راهش ببرم
خودم و یه آن تو آینه دیدم اشکم در اومد موهام به یه وضعی لباسام به یه وضع بدتر خونه که دیگه شده طویله😭😭 به هیچ کاری نرسیدم یعنی اجاره نداده برسم
صدای گریه اش هم خیلی بلنده همش تو گوشم میپیچه یه جاهایی واقعا کنترل از اختیارم خارج میشد یکم صدام بلند میشد سر طفل معصوم بعد عذاب وجدان می‌گرفتم کلی بوسش میکردم😭😭 حالم از خودم بهم میخوره فکر کنم مادری بلد نیستم فکر کنم مادر بدی هستم که نمیدونم درد بچم چیه به زور می‌خوام بهش شیر بدم و بخوابونمش🥲🥲
اما راستیش از صبح تا الان فکر کنم فقط یه ربع شیر خورده باشه خوابم همونقدر که همون شیر و تو خواب بهش دادم

میفهمم عزیزم گاهی ماهم ادمیم از کوره در میریم چون تجربه کافی نداریم سخته من درکت میکنم قبل اومدن بچه زندگی اروم‌ تمیز الان حتی وقت نمیکنی یه حموم درس بری تو مامان خوبی هستی فقط کم تجربه ای نگران نباش

ناراحت نباش همه ما وضعمون اینطور شده موهامون پریشون قیافها زرد و بی روح و بدن خسته ولی باز خدا روشکر

سخت هیچکی درک نمیکن هرکسی از دورمیبینه یه چرت پرت میگه بخدامن هرجامیرم انقدرکه هرکی یچی میگه دلم غمبادمیگیره

همیشه تو ذهنت یه لیستی داشته باش وقتی گریه میکنه دونه دونه اون کارها رو براش انجام بده. من خودمم همیشه این کارو مکنم. دیگه هول نمیشم بالاخره‌ هم مشکل بچه پیدا میشه
من لیستم اینه
پوشکش خیس نیست، لباساش خیس نشده، گرسنه نیست، دلدرد نداره، قطره دلدردشو بدم ماساژش بدم، مدفوع نکرده باشه روغن زیتون میدم بهش، قولنج نکرده که پشتشو ماساژ بدم، اروغ نداره، حالت تهوع نداره شیر بیاد تو گلوش،
خوابش نمیاد، حوصلش سر نرفته، گرمش نیست،
گوشش نیست، لثه هاش نیست که ژل لثه بزنم براش،

عزیزم نکنه نفخ داره

اینجوری که فقط باید بغلش کنی و راه بری عادتش نده بدجور اذیتت میکنه هرچی هم باشه بشین نازش اینور اونورش کن ساکت میشه یه جیز بده دستش ساکتش کن اروم ک گرفت بعد شیرشو بده

دردماهم همین

شاید پیاز یا سیر یا ت شی چیزی خوردی شیرت بد مزه شده طفلک نمیخوره
از گ سنگین یه میکنه

فقط امروز شیر نخورده ؟؟