همسرم تا ساعت ۵ صبح سر کاره
بیاید ی خورده حرف بزنیم
خانمای هفته ۳۰ ب بعد بگید بیینم این هفته های اخر چطور میگذره براتون
چ سختی هایی داره
بازم مث هفته های قبله
یا ی خورده شیرینی داره از بارداری

بنظرم اصل حاملگي از سي ب بعده😂🤦🏻‍♀️

من کلا همیشه فوبیای بارداری داشتم تو ذهنم خیلی خیلی خیلی وحشتناک تصورش کرده بودم البته اذیت هم شدم هنوز ویار دارم از درد واژن و لگن و دل درد و بدتر از همه دستام خواب میرن بی حس بی حس میشم موقع دراز کشیدن و خوابیدن ولی خب زود گذشت ولی دلم تنگ نمیشه چون هر چیزی که موجب بشه عصبی بشی آرامش نداشته باشی دل تنگی نداره البته این نظر منه شاید بعدا نظرم تغییر کنه ولی خب کلا دوران سختی هست ولی خوبیه هر چیزی به اینه که میگذره نه خوبی پایداره نه بدی

تا هشت ماه ک من بالا اوردم و بشدت معده درد داشتم ، اشتهام زیاد شده بود اخرشبا همش ضعف میکردم ماه هشتم ک تموم شد درد پریودی دارم همش کمر درد دارم و الان استراحت مطلق. خلاصه ک خیلی بهم سخت گذشت از خدا میخام ب همه کمک کنه بسلامتی بچشونو بغل بگیرن دامن اونام ک چشن انتظارن سبز شه ، این یه ماهم ب من کمک کنه زمان خودم زایمان کنم چون همش استرس دارم

طاقت فرسا شده 😑

از اول تا همین الانش مزخرف بوده و عذاب کشیدم نه شب دارم نه روز برای من ک اصلا شیرینی نداشته فقط تموم بشه

من خیلی روزام با استرس میگذره
بخصوص استرس سلامتی بچه
جدای اون هر اتفاقی میفته ادم نگرانه نکنه الان شرایط خطره و زایمان نزدیکه

ازاین هفته به بعد فکرکنم دیگه نمیگذره

من خیلی پادرد دارم کمردرد ی ذره راه میرم اذیتما

لگن درددارم کاش زودبگذره زایمان کنم راحت شم واژنم دردمیکنه خیلی سنگین شدم حسابی ولی خب من زیادکارمیکنم

خیلی سخته خیلی
دیگه سنگین شدم‌نشستن پاشدن چرخیدن تو خواب واقعا سخت شده

من که کله بدنم درد میکنه وگرفتگی دارم فقط خدا خدا میکنم زودتربگذره

‌والا بنظر من همچی خوب و بد خودشو داره بارداری هم پرسه پر دردسر وحساسیه ولی میگذره دلت تنگ میشه
من الان هفته های آخر بنظرم دیر میگذره

برای من که زود گذشت من خیلی بیرون پیاده روی میرفتم زیاد خونه بمونی دیر میگذره خودتو سرگرم کن