بچه های منم همسن بچه های شما هستن.
دقبقا همینطوره
دخترم اصلا کاری نداره بهش. پسرم میره یدونه میزنه تو سرش.
هرجوریم رفتار میکنم تاثیرگذار نیست
من این وسط روانی میشم فقط
دیگه خیلی حرصم بگیره میندازمش تو اتاق. البته اتاق در باز و برق روشن. تو چهارچوب در گریه میکنه بعدش تا یه مدت خوبه
اگ حواسشم نباشه دوبااره بزنه ابجیشو سریع برمیگرده منو میبینه به ابجیش میگه بازی بود شوخی کردم گریه نکن
ولی اینم فایده نداره یادش میره
من ۴ سال و نیم از داداشم بزرگترم و الان عاشقشم و جونم واسش میره... از بچگی هم خیلی مواظبش بودم
ولی مامانم میگف یه سال اول قصد کشتنشو داشتی😅
صبوری کنین درست میشه
عزیزم پسر من و دختر عمش اینجوری بود دقیقا فاصله سنیش هم مث مال شماهس ولی چون زیاد میبینیم همو اون حس درونش ایجاد شده
تقریبا یکی دوماهه ک خیلی خیلی بهتر شده
این حس ها تو بچه های بزرگتر خیلی عادیه
یه چیزایی برای ما تاثیر داشت تو بهتر شدن رابطشون
اواخر ب پسر بزرگم مسئولیت میدادیم مثلا لباسهای آبجی رو تو بیار، حتی غذاهایی ک زیاد کثیف کاری نداشتن میگفتیم تو بده غذاشو
به کار خوبی ک برا دختر عمه اش میکرد خیلی زیاد تشویقش میکردیم
و اینکه اصلا سرش داد نزن ک سر لج وایمیسته
داستان براش میگفتم درمورد حیوانات ک مثلا پیشی یه آبجی داشت و....
و اینکه اصلا تنهایی ول نکنین دوتا بچه رو
باهاش برخورد کن اخم کن الان دیگ میفهمه پسرت اگ بزاری تا بزرگ بشه عادت ب زورگویی نسبت ب خاهرش داره واعتماد بنفس دخترتونم کم میشه هی میگن بچه تو این سن نمیفهمه همش الکیه چطور شعرو اعدادو اینارو میفهمن تنبه کن بدنی ن
والا پسر منم همسن پسر شماست. خونه هرکس میریم بچه هاشون میزنه حتی اون بچه کاری بهش نداره. دیوونم کرده
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.