بسکه تجربه های تلخی داشتم‌وقتی یه استرس کوچیک بهم وارد میشه میریزم بهم دلشوره میگیرم بدنم ضعف میره و حس افسردگی شدیدی میگیرم

کاش فقط امروز بگذره من برم سر زندگی خودم
بخاطر گریه های بچم که واکسن زده مجبور شدم بیام خونه مامانم
اینجام هی بابام توخودشه
مامانم هی میگه اخ دستم اخ پام
شوهرمم سرکاره
چه حس‌مزخرفی😒

کاش عزیزم منم نزدیک پدرومادرم بودم و غرغرای مامان بابامو به جون و دل گوش میدادم ولی یه لحظه ازشون دورنبودم🥲

خب عزیزم باید رنج اونارو هم ببینی دیگه
اینکه واقعا مادرت اذیته که میگه آخ دستم آخ پام
پدرت هم( پدرا بنده های خدا آنقدر فشار روشون هست) باید حق بدیم تو خودشون باشن همینکه کنارشونی خداروشکر کن عزیزم

خونه خودت چرا نموندی گریه بچت شوهرتو اذیت میکنه 🤨

اشکال نداره عزیزم پدرومادرن کم حوصله

هیجا خونه خود آدم نمیشه من اینو بعد از بدنیا اومدن پسرم فهمیدم