۹ پاسخ

منم درگیرم خیلی بده واقعا بخاطرش همش استراب دارم که نکنه عفونت کنه بشه آبسه یا فیستول واقعا چه دورانی داشتم قبلاً

برو دکتر جراح عمومی نگاه کنه خدایی نکرده عفونت نکنه بشه شر اگ واقعا نیاز ب عمل داره عمل کن راحت بشی

چند وقته عزیزم اینجور هستی
من مشکل یبوست ندارم هر روز سه وعده پیدرولاکس میخورم الان ده ماهه بدون یبوست هم خوب نشدم

پماد دلتیژن عالیه پماد رکتول هم همینطور دستشویی میری آب داغ بگیر بهش با اپلیکاتور هم نه چون خودش زخم بدتر می‌کنه با گوش پاک کن بزن وارد مقعدت کن تشت آب گرم بتادین بریز در حد چند دقیقه بشین توش منم گرفتارم ولی اصلا عمل نرو که بدتره

پماد رکتول بگیر بزن

وااای منم عین تو شدم شقاق گرفتم بی حد دردناکه
قبلا درس و دانشکاه و سرکار و کلا مستقل بودم حتر بعد ازدواج الان هیچییییی خیلی برام سخته ولی بازم خدارو شکر

من از دبیرستان دارم

برو عمل لیزر منم رفتم تا ببینم نتیجه چی میشه

شقاق ؟

سوال های مرتبط

مامان امیر عباس 😍 مامان امیر عباس 😍 ۱۳ ماهگی
نمی‌دونم شمام این حس رو دارید یا نه!
ولی من از وقتی مادر شدم اخلاقم فرق کرده رفتارم فرق کرده
انگار یه خورده که چه عرض کنم بعضی مواقع خیلی زود حساس میشم عصبی میشم به کمترین توجه نسبت به بچم سریع جبهه میگیرم
نمی‌دونم این کارم درسته یا نه، ولی انگار کم لطفی نسبت به بچم رو نمیتونم تحمل کنم
انگار بعد از مادر شدن همه چیز فرق می‌کنه علایق سلیقه همه چیز انگار همه ی دنیات میشه یه موجود کوچولو که خودت پرورشش دادی و ۹ ماه خودت تغذیه اش کردی تا شده اینی که الان میبینی، چه صبوری هایی کردی چه دردایی رو کشیدی چه سختی هایی کشیدی ولی همه و همه رو به خاطر اون کوچولو که تو خونت تو دلت جا باز کرده تحمل کردی
یه کوچولویی که با اومدنش زندگی همه تغییر کرد یه فرشته!
یه فرشته ای که هربار نگاش کنی خدا رو به خاطرش شکر می‌کنی و خوشحالی از داشتنش، با خندش میخندی با گریه اش ناراحت میشی!
روزی که خدا فرشته‌اش رو بهم داد فکر میکردم از پسش برنمیام و نمیتونم ولی نمی‌دونم این حس مادری چیه که همه جوره داره منو میسازه اصلا انگار نسبت به دوران متاهل بودنم منو کلا عوض کرده، منی که حوصله بچه نداشتم الان دارم صبوری رو بیشتر میکنم منی که اونقدر خوابم سنگین بود حالا با یه صدای گریه از خواب بیدار میشم، منی که کسی موهامو میکشید سر و صدا میکردم ولی الان فقط میخندم به کاراش، نمی‌دونم خدا چی دید تو زن که این حس قشنگ و دلچسب رو قسمتش کرد، ولی هرچی بود خوشحالم از اینکه صاحب به این حس شدم 😍😍😍😍

ان‌شاءالله قسمت چشم انتظارا به حق میلاد حضرت مادر ♥️♥️

ببخشید اگه سر هم بندی شد ولی یه متن خوشگل می‌خوام واسه روز مادر بنویسم انشاءالله برسم بنویسم😊☺️
ببخشید اگه اشتباه و اشکال داره 🥰🥰☺️
مامان جوجه طلا مامان جوجه طلا ۱۲ ماهگی
وقتی به پشته سرم نگاه میکنم چه دردایی ک برای زایمان تحمل کردم چه بیخابی که اصلا فکرشو نمیکردم تو اوج درد پاشم مراقب کسی باشم منی ک با یه پریودی سه روز اول خونه مادرم کلا میخابیدم انگار تیر خورده بودم ..تو اوج درد پاشو اب جوش بیار سرد کن.گرم کن ..هر دوساعت بده بچه یه ذره میخورد فکش خسته میشد یه شیرو نیم ساعت باید نگه میداشتم تو دهنش تا تموم کنه بعدش آروغ گرفتن بزار رو پام تا بخابه تا شیشه شیر رو بشورم تا خودم خوابم ببره دوساعت بعد میرسید..چه شبایی که با جیغاش تا صبح ...اوه یعنی زیر دوش حموم صدا گریه بچه مدام تو گوشم بود تندی میرفتم بیرون یه لقمه غذایی که سرپایی خورده نخورده سیر میشدم‌‌‌‌...من گذروندم هرجور بود با مریضیش بیمارستان خوابیدنش با تب و با دندون...گذشت و خوبه همه چی رو به راهه فقط مت اون آرامشو ندارم چرا خسته م خیلی خسته م همه انرژیم رفته انگار از هیچی ذوق ندارم تهه ش یه لبخند ..اون همه ذوق و شیطونیام چیشدن ..اون همه حوصله برا لاک ناخن ست کردن رنگای نزدیک بهم برا تیپ زدن برا دلبر شدن برا متنای احساسی ک کلی میگشتم میفرستادم برا شوهرم برا دم در منتظرموندنام بعد یه هفته ببینمش...من چم شده چی شدم واقعا مادری اینجوریه؟من فک میکردم با بچم باهم بچگی میکنیم ولی میبینم نه فقط میخام بگذره زود بزرگ شه بتونه موآظب خودش باشه