۷ پاسخ

واقعا موندم بچه های ما چرا اینجوری ان...
دختر منم یه روز با نهایت محبت و لطافت و هزار روش جذاب خواستم از پوشک بگیرم شب پوشکش کردم دیدم آماده نیست
الان مشکل پیدا کرده نمیتونه ادرار کنه🥲
بچه های قدیم این همه تو استرس دعوا بین والدین کتک میخوردن هزار فشار روحی روانی ککشونم نمیگزید

مامان من از اون بچگی ترس مارو اینجور برداشته منم برداشتم

خب مجدد روشن کن بگو ترس نداره

سلام عزیزم قدیما بلدن ترس رو بزنن ، یه پرس و جو کن ، پسر منم خیلی ترسیده بود ، همسایه مامانم ترسش رو با نمک گرفت خوب شد

آخی عزیزم حق داره
آخه آبمیوه گیری صداش خیلی زیاده
چند شب پیشش بخواب و هر موقع بیدار شد با صبوری بغلش کن و بگو منو بابا پیشتیم
اصلا تا یه مدت دستگاهو نزدیکشم نیار
و یا اگر خیلی لازم دارین
میوه رو جلوش خورد کن و بگو بیا به من کمک کن میوه‌هارو بندازیم داخلش
و اجازه بده میوه‌هارو بندازه و بگو تو دکمه‌اشو بزن موقع کاره آبمیوه گیری بغلش کن و بگو ممنونم که بهم کمک میکنی کمکت برام خیلی مهمه

امشب زیر بالشش ی قاشق چایخوری نمک بزار داخل ی دستمال فردا صبح ترسشو برداری با اون

بنظرم وقتی خاموشه بیار با زبون نرم توش خوراکی دوس داره بریز
بدونه بی خطره
من با این روش ترس شو ریختم

سوال های مرتبط

مامان ارغوانوامیرمحمد مامان ارغوانوامیرمحمد هفته سی‌ونهم بارداری